به نام آنکه هستی نام ازو یافت، درودی دوباره! امیدوارم روز خوبی داشته باشید، در این پست تا حدی ساده و قابل فهم قرار است دو مبحث متفاوت "عدالت" و "برابری" را بررسی و توضیح بدیم.
در ظاهر عدالت و برابری دو واژه ی همخانوادهاند، هر دو سخن از درستکاری و انصاف دارند. اما جهان انسان ها همچون باغی است پر از گلهای گوناگون که هر کدام نیاز و شرایط متفاوتی دارند. اگر همه را دقیقا به یک اندازه سیراب کنیم، شاید بتوان نام آن را برابری گذاشت، اما نتیجه لزوما شکوفایی نخواهد بود. عدالت جایی شکل میگیرد که تفاوتها فهمیده شوند، نیازها شناخته شوند و انسان نه فقط در قانون که در نگاه ما دیده شود. این پست تلاش دارد تفاوت این دو مفهوم را روشن کند و نشان دهد که چرا گاهی "یکسان رفتار کردن"، میتواند به معنای ناعادلانه بودن باشد!
برابری به این معناست که همهی افراد بدون توجه به ویژگیها و تفاوتهای فردی یکسان مورد رفتار قرار گیرند. در این دیدگاه قانون به شکل واحد و تغییرناپذیر بر همه اعمال میشود و هیچ استثنایی پذیرفته نیست. برابری به ظاهر منصفانه است زیرا که از تبعیض آشکار جلوگیری میکند و به همه موقعیت یکسانی ارائه میدهد. اما مشکل آن زمانی آشکار میشود که انسانها، تواناییها، فرصتها و شرایط یکسانی ندارند! در چنین وضعیتی اجرای یکسان قانون میتواند باعث ناتوانی، حذف یا آسیب افراد شود. برابری میگوید که من بین شما تفاوتی نمیگذارم! ، اما گاهی همین ندیدن تفاوتها شروع بیعدالتی است.
عدالت یعنی به هر فرد آنچه را که برای رسیدن به توانایی و رشد نیاز دارد بدهیم. عدالت تفاوتهای انسانی را نادیده نمیگیرد، بلکه آنها را به رسمیت میشناسد و بر اساس شرایط، محدودیتها و نیازهای هر شخص تصمیمگیری میکند. عدالت نه بر پایهی سختگیری و یکسانسازی بلکه بر پایهی فهم و انسان محوری است. در عدالت هدف فقط نظم نیست، هدف این است که انسان بتواند به اندازهی امکان خود شکوفا شود. بنابراین عدالت ممکن است گاهی قوانین را منعطف کند زیرا میداند که انسان از قانون مهم تر است. عدالت کسی است که میگوید همه گلاند اما هر گلی نیاز خودش را دارد.
برابری و عدالت در هدف شبیهاند اما در مسیر متفاوت، برابری یکسانسازی میکند، عدالت هماهنگ سازی. برابری به قانون نگاه میکند و عدالت به انسان. اگر برابری بدون توجه به شرایط اجرا شود نتیجهاش میتواند نابرابری شدید باشد.. مثل اینکه همه را مجبور کنیم با کفشهایی یک اندازه راه بروند. عدالت اما میکوشد هر کس را با اندازهی خودش بسنجد، نه با معیارهای ثابت و بیروح! پس عدالت به معنای تبعیض نیست بلکه به معنای احترام به تفاوتهاست. برابری ایده آلاش این است که همه یکسان بنوشند، عدالت میگوید همه به اندازهی خود.
بگذارید داستانی کوتاه برای شما بگویم..در یک اداره، فرد معلولی پشت در مانده بود، مرد میگفت ساعت کاری برای همه یکسان است و باید رعایت شود، مشکل خودش است که دیر امده است، و زنی میگفت فرد معلول شرایط سختتری برای آمدن دارد. مرد در حقیقت از برابری دفاع میکرد، او قانون را واحد و ثابت میدانست و برای همه یکسان اعمالش میکرد. اما زن از عدالت صحبت میکرد، او تلاش میکرد شرایط متفاوت فرد معلول را ببیند و بگوید که همان قانون، برای او سختتر است . این مثال نشان میدهد که گاهی اجرای خشک قانون نه نشانهی انصاف بلکه نشانهی غفلت از انسانیت است. در چنین موقعیتهایی عدالت میگوید که باید نگاه کنیم چه کسی "چقدر" سختی میکشد.
اگر همه را بدون توجه به تفاوتها به یک شکل ببینیم، در حقیقت به برخی ظلم کردهایم. انسانهای قدرتمندتر، سالمتر یا خوشفرصتتر، در یک سیستم برابر جلوتر میافتند و کسانی که محدودیت دارند عقب میمانند. عدالت تلاش میکند زمین بازی را برای همه قابل دسترس کند نه تنها برای کسانی که از قبل مزیت دارند. عدالت جهان را مهربانتر میکند، فرصتها را واقع بینانه تر تقسیم میکند و به هر انسان اجازه میدهد در حد توان و استعداد خود رشد کند. به همین دلیل عدالت نه فقط یک قانون اجتماعی، بلکه یک اصل اخلاقی و انسانیست.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
قشنگ بود
_میشه نظرسنجیمو لایک کنی فرشته؟
پین؟!
دقیقا