14 اسلاید پست توسط: چه عجب mahnegar انتشار: 11 ساعت پیش 149 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست


اشتراک گذاری

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.

سایر تست های سازنده

نظرات بازدیدکنندگان (17)
  • image°آلیس (ToT)
    حذف شده به دست ناظران💀

    مال چند سال پیش بود که سر کلاس مطالعات بودیم بعد همگکلاسیمون داشت با یه حالت جدی ای متن کتاب رو می خواند که راجب آئینه زرتشت بود بعد با همون جدیت بلند کلمه ی پیروین زرتشت و خوند پیرودین زرشک 🤣🤣🤣🤣🤣
    دیگه هیچی دیگه آقا این بنده خدا تا سه سال تو ابتدایی سوژه بود !🤓😂

  • اقا من تو یه خانواده با حدود ۲۵تا پسر های فامیل به دنیا امدم به جز خودم و خواهرم و دختر عموم دختر دیگه ای نیست
    بعد من یه عکسی با اون پسر عموم که خیلی باهاش تو رو درواسیم دارم، چند روز پیش داشتم البومم رو نگاه میکردیم
    اون رو دیدم یعنی میخواستم برم تو میوه های باغچه 😂😂😂🫤🥲خیلیییی بدهههههعععع

  • imageپاپیون تولدver
    جونگین می خوام

    ی بار تو مدرسه چند تا فرد رندوم رو انتخاب می کردیم بعد میرفتیم بهش می گفتیم اگه پشه بودم بازم دوسم داشتی؟

  • image𝖩𝖾𝗇𝗂𝖿𝖾𝗋
    امروزدامبلم‌رودورنیست🥀

    تو مدرسه قبلیم با اکیپمون، رو زمین نشسته بودیم و زمستون بود، یهو ناظم اومد به یکی از دوستام گفت پاشو جیگر_ دیگه از اون موقع جیگر صداش میکنیم 😃

    • imageچه عجب mahnegar سازنده
      فعالیت کمه یه مدت ببخشید

      وایییی این یکی خیلی باحال بود 😂😂👌🏻

  • image🍓ℓiℓi🥭
    لیلی میغولی ؟

    یه بار رفته بودم خونه دوستم بی اجازه مامان نفهنه بعد تو راه مامان زنگ زد گفت کجایی منم گفتم رفتم نون بگیرم رسیدم خونشون با مامان فهمید اومد اینجا من دوستم از پنجره رفتیم پشتبوم خونه بقلی درشون باز رفتیم تو راه پله اقا نگو من پام سر از پله ها مثل سرسره اومد پایین اون ته سطل رنگ بود با سر رفتم توش خلاصه از اون فرار کردیم

  • خاطره من:
    من یه با دلشتم گریه میکردم بهو مامانم اومد تو بعد آب ریختم رو صورتم بعد گوشیمم دستم بود السیدیش سوخت ،به قیمت گریه ال سیدی گوشیمو به چوخ دادم که بعدا خودم رفتم یه گوشی «موهامو فروختم» خریدم😂

  • اولین لایک،کامنت،ویو🤏🏻

  • فرصت

  • imageYasna
    داشاق،داشاق😔

    فرصتتت 🛐😭✨🎀

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.