تا کی میشود پشت دیوار های مقوایی پنهان ماند؟
تومیوکا روی نیمکت سرد پارک که زیر درخت بود خسته و به طلوع آفتاب خیره شده بود میو در حال جمع کردن برگهای پاییزی بود صدای خش خش برگها باد ملایم ،پاییزی رنگ نارنجی و آبی آسمان و اندک نوری که از خورشید می تابید. میو به سمت دستگاه رفت و دو قهوه گرفت و به سمت تومیوکا رفت تومیوکا سرش را روی شانه اش گذاشته بود و خوابش برده بود. میو مانند مادران به تومیوکا گفت هی الان وقت خواب نیست.
تومیوکا بیدار شد و با زور چشمانش را باز کرد میو قهوه را به سوی تومیوکا برد و با لحنی آرام و مهربان گفت: این هم قهوه شما توميوكا با انرژی گرم و مهربانی صدای میو خستگی از بدنش خارج شد و لبخندی به میوزد قهوه را گرفت و گفت سپاس میو در کنار تومیوکا نشست و گفت: هنوز فکر رفتن به مدرسه را در سر داری؟ تومیوکا کنجکاو شد و گفت مگر چطور؟ میو آرام و یواش :گفت: اتفاق دیشب را یادت...
تومیوکا ناگهان بلند شد. کمی از قهوه را خورد و روی نیمکت گذاشت تومیوکا با صدای لرزان :گفت میو چان پدرم پدرم. حرفش را تمام نکرده دوید و به سوی کوچه قبلی رفت میو ماند و به دنبال تومیوکا رفت در راه خودش را سرزنش میکرد که چرا به تومیوکا اینگونه اتفاق دیشب را یادآوری کرد.
یک روز میو دستبندی که تومیوکا به او هدیه داده بود را گم کرده بود. میو ناخن هایش را میخورد رو به رئیس کرد و نگران گفت خانم دستبند مرا ندیده اید؟ توميوكا وقتی این حرف را شنید رو به میو کرد و گفت تو... تو... و بعد حالش بد شد بعد از پیدا کردن دستبند بهتر شد و دلیل حال بدش را به میو به آرامی توضیح داد: من... من برای این دستبند پول پس انداز کردم نمی خواهم منت سرت بگذارم اما من با سعی و تلاش به خاطر ارزشت این هدیه را برایت خریدم
تومیوکا به کوچه رسید. لکه های قرمز را دنبال کرد و ناگهان پدرش را دید. نزدیک پدرش شد. دستانش میلرزید بدن پدر سرد شده بود و رنگ ورو نداشت. گونه هایش خیس شد. میو به سمت تومیوکا آمد و به آرامی گفت: متأسفم تومیوکا لباس پدرش را چنگ زد و سرش را گذاشت لباس پدر خیس شد. میو به این فکر میکرد که آینده تومیوکا بعد از این اتفاق چطور رقم خواهد خورد؟ آیا به دنبال انتقام میرود یا جانش در خطر است؟ به فکر فرو رفت.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نخست
وایییییی سکتههههههههه الان گریه کنم یا بخندممم؟💔
گریه کردن یا نخندیدن مسئله این است🤧
عالی ترین پستی که دیدمم
عالیترین اکی که دیدم🫠
آقا خیلی قشنگه از قشنگیش هرچی بگم کمه😭😭
قشنگی پروف جدید شما چطور؟
مرسییی
واییی بی نظیر بود
منتظر پارت بعددد
بی نظیر مثل شما🫠حتما عزیزم
عالییییی بود ✨🤍
مثل شما🫠
عالییییییییییییی مثل همیشه
ادامه ادامه یه بار فایده نداره :)
دوباره اکلیلیم کردی مثل همیشه🥲اگه تو و بقیه خدایننکرده نبودین من رمانم رو برای کی ادامه میدادم؟😭😭😭
عشقمییییییییییییییییی :)))))))))