به نام آنکه هستی نام ازو یافت، درود به شما! داخل اینپست قراره سه مورد از آداب بسیار رایج میان ما ایرانی ها که در اصل بیانگر ظریفی از هویت اصیل ما هستند را، به صورت مفهومی، بررسی کنیم.
فرهنگ هر جامعه تنها در آثار مکتوب یا بناهای تاریخی آن خلاصه نمیشود، بخش مهمی از هویت فرهنگی در رفتارهای روزمره، شیوههای ارتباطی و عادتهایی نهفته است که طی نسلها منتقل شدهاند. بسیاری از این رفتارها چنان عادی و تکرارشده به نظر میرسند که کمتر مورد توجه قرار میگیرند، اما در واقع لایههای عمیقی از تاریخ، حافظه جمعی و ساختارهای اجتماعی را در خود جای دادهاند. و در فرهنگ ایرانی تجربه ی زندگی نه فقط از طریق نهادهای رسمی بلکه بیشتر از راه تعاملات انسانی شکل گرفته است. گفتگو ها مهمانی ها، قصهگوییو نشستن در حیاط و رعایت آداب ارتباطی. این عناصر ساده، شبکهای از معنا و ارزش را تشکیل میدهند !.
چای در دورهی قاجار از راه قفقاز وارد ایران شد و بهسرعت جایگزین قهوه شد. گسترش قهوهخانهها موجب شد چای به محور تعامل اجتماعی تبدیل شود، و در فرهنگ ایرانی، مصرف چای همراه با قاعدههای مشخص رفتاری شکل گرفت! مانند آهسته ریختن، پذیرایی مرحلهای، و رعایت فاصله در گفتگو هنگام نوشیدن چای. این آیین کارکرد اجتماعی داشت است، ایجاد فضای کنترلشده و آرام برای ارتباط میان دو یا چند مخاطب. از آنجایی که روابط در ایران اغلب غیرمستقیم و حساس به حرمتهاست، چای به ابزاری برای تنظیم سرعت مکالمه و کاهش تنش تبدیل شد، که تا کنون نیز با استقبال شدیدی روبرو شده است، حتی در گروه هایی بدون تبعهی ایرانی! در نتیجه چای تبدیل به نه تنها نوشیدنی، بلکه ساختاردهندهی الگوهای تعامل در زندگی روزمره شد.
گفتگوی غیر مستقیم در ایران حاصل ترکیب چند عامل تاریخی و اجتماعی است. ارزش حفظ آبرو و جلوگیری از رنجاندن دیگران اهمیت زیادی داشته است. خانواده و اجتماع در ایران گروهمحور بودهاند، بنابراین تعارض مستقیم میتوانست پیامد های گسترده ایجاد کند. به همین دلیل، نه گفتن و مخالفت اغلب در قالب عبارتهای ملایم یا اشاره گونه بیان میشود، همانند " انشالله فرصت بعدی یا...ببینم چی میشه-" این شیوهی بیان در کوتاه مدت باعث کاهش تنش میشود، اما در بلند مدت میتواند منجر به ابهام و سوءتفاهم شود! این الگوی ارتباطی نه ضعف کامل است و نه برتری کامل بلکه تنها پاسخ فرهنگی به نیاز تاریخی جامعه برای حفظ هماهنگی بوده است، و هست.
پیش از رواج سواد عمومی انتقال دانش تاریخی در ایران عمدتا شفاهی بود. نقالها در فضاهای جمعی مانند کاروانسرا و قهوهخانه ها روایت های حماسی و تاریخی را بازگو میکردند. این روایتها صرفا سرگرمی نبودند، بلکه وسیلهای برای تثبیت هویت و ارزشهای جمعی بودند. از طریق قصهها افراد میآموختند که قهرمان، وفاداری، شجاعت و خیانت چه معنایی دارد. هرچند که با ظهور رسانههای جدید نقش نقال کاهش یافت، اما اصل قصهگویی باقی ماند، امروزه در سینما ها و سریال ها، موسیقی و حتی شبکههای اجتماعی ادامه پیدا کرده است. این استمرار نشان میدهد که قصه گویی نوعی اصیل از ساختار ارتباطی پایدار در فرهنگ ایرانی است!
سه موضوع بررسیشده در ظاهر متفاوت اند اما ساختار مشترکی دارند. همگی نشاندهندهی تلاش فرهنگ ایرانی برای تنظیم رابطهها و حفظ تعادل در اجتماعاند. چای نمونه بارزی از کنترل سرعت و کیفیت تعامل، و گفتار غیرمستقیم نمونه از پیشگیری از تعارض آشکار، و همچنین نقالی که ایجاد حافظهی مشترک و هویت جمعی است. این عناصر بیانگر فرهنگی هستند که روابط انسانی را اولویت میدهد و برای حفظ آن، ابزارها و شیوههای خاص خود را شکل داده است، چیزی که ایران امروز را ساخته است، همان فرهنگ دیرینه ای است که روز به روز دیگر رو به نابودی است.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود