مورتال کمبت اژدها سیاه

سلام بچه ها من تازه واردم واین اولین داستان منه

کنشی «اینجا جامون خوبه پیدامون نمیکنن» تکدا «کی پیدامون نمیکنه پدر» کنشی « اژدهای سیاه »کینو « کور خوندی جوجه » دو دقیقه بعد آخ آی آخ کینو «امکان نداره اسکورپیون » اسکورپیون «راهت و بکش اگه جونتو دوست داری

کینو «امکان نداره خودم دیدم کوان چی تورو کشت »اسکورپیون «او نی که میگی روننت خودش بود که برای خودش هم ارزش نداشت» ساب زیرو «هانزو به لرد ریدن خبر بدم یا به شیرای رایو »هانزو «به بیهان

دوساعت بعد کنشی «لیو کانگ بگیرش» لیو کانگ «گرفتمش کنشی وتاکدا به باغ آتش خوش آمدید» کنشی« آخ ممنون لیو کانگ ولی بهتر بود اگه به من کمک می کردی که له نشم » بو رای چو« من که دارم چایی میخورم» کنشی«مرامت منو کشته

ببخشید یادم نمیاد کجا بودم ولی میرسیم به جایی که باراک حمله میکند باراکا حمله کنید کنشی« به جانی خبر بده درست» دو دقیقه جانی با انرژی سبز خودش حمله میکند قوداااااااا بعد از دو ساعت جنگ جهانی جانی « چرا از کوتول کان کمک نگرفتی»

کنشی« آخه به شهرش حمله شده» جانی «چی میگی » ساب زیرو «اره حمله شده » جانی «چی حمله کرده» ساب زیرو «نژاد گورو اینا »جانی «چرا به من خبر ندادی » لیو کانگ «چون کوتول کان از تو بدش میاد »جانی «خیل خوب بابا تو خوبی

کونگ لائو «حلا اینارو ول کنین مهم ترین کاری که باید بکنیم کارخونه ی لین کوئی روباتی رو خراب کنیم تا کرونیکا نه تونه مارو شکست بده» لیو کانگ « هق با کونگ لائو هست باید هواسمون رو جمع کنیم تا بتونیم ضربه نخوریم»