داستان از یک حادثه دریایی شروع میشود که باعث جدایی یک خوانواده چهار نفره میشود اما و مایک شخصیت های اصلی داستان هستند که اتفاقات جالبی برای آنها می افتد و سرگذشت پیچیده ی آنها را نمایان میکند
یکی از روزهای عادی بود. اما در حال رفتن به مدرسه بود که پسری را دید که به نظر آشنا نمی آمد. به را خودش ادامه داد، وقتی به کلاس رسید همکلاسی هایش را دید که حلقه زده بودند و در حال حرف زدن بودند، اما به آنها نزدیک شد تا ببیند در باره چه چیزی حرف میزنند. یکی از آنها که اسمش سوفی بود گفت: شنیدم که خانم جوسی (مدیر) میگفت: امروز یه شاگرد جدید داریم درسش خوبه بازیگوشم نیست و قراره از این به بعد تو مدرسه ما درس بخونه متاسفانه پدرش رو وقتی سه سال داشته از دست داده و مادرشم یه سالی میشه که از دنیا رفته و همراه مادربزرگ و خالش اومده اینجا.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
ببین داستانت قشنگه اما بهتر یکم پارت هاش و زیاد تر کنی و کمی داستان و از جانب شخصی که داره صحبت میکنه بنویسی نه از زبان راوی اگه این ها رو در داستانت رعایت کنید داستان بهتر به نما میاد 🌸
ممنون تو پارت بعدی رعایت میکنم