10 اسلاید صحیح/غلط توسط: fatemeh انتشار: 4 سال پیش 60 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
💙🤍💙🤍💙🤍💙🤍 🤷🏻♀️چی بگم بریم سراغ داستان📄 💙🤍💙🤍💙🤍💙🤍
رفتیم سوار ماشین شدیم رفتیم سمت خونه رسیدیم درو آروم باز کردیم رفتیم تو تهیونگ : عین انسان بخوابیا دوباره کاری نکنی بخیت باز بشه من : خیالت راحت یه طوری میخوابم حتما باز بشه😂تهیونگ : زهر مار وایسا فقط بگیرمت(تو حیاط خونه هستن آرومم دارن داد و بیداد میکنن😂)من : باشه بابا غلط کردم خوبه عین آدم میخوابم تهیونگ : خداکنه از تو چیزی بعید نیست فردا پسرا منو میکشن😑من : خودم هواتو دارم داداش خیالت راحت😁تهیونگ : اتفاقا همون از تو میترسم فقط کافیه همه چیو بگی پس فردا خطم هر جفتمونه😐من : نه قول میدم زنده بمونیم😂تهیونگ : برو بخواب تا خوب بشی شب بخیر😊من : شب بخیر داداش😊صبح که بیدار شدم کوک خواب بود اومدم بلند بشم انگار مثل چی کتک خورده بودم نمیتونستم تکون بخورم🤕با زور بلند شدم رفتم دستشویی بهتر بود یه کاری کنم دیگه اینطوری نمیشه این آریارو باید بگیرم نباید پشت گوش بندازم🥴آروم از اتاق اومدم رفتم اتاق آرمین و دانیال لپ تاپاشونو برداشتم برا خودمم برداشتم بردم پایین لپ تاپارو روشن کردم شروع کردم کار کردن از کجا باید حالا ردشو بزنم😐(نویسنده : از خونه آقا شجاع ردشو بزن یکمی به اون مخ فشار بیاری بد نیست کله پوک😐من : ممنون از کمکت خواهرم نویسنده : مرگ درد یه بار دیگه تکرار کن ببین چیکارت میکنم😑من : یه غلطی خوردم ببخشید دیگه نمیگم😁)
من : ای بابا چیکار کنم🤔خوب بزار یه پیام بدم به رئیس خودمون تو ایران شاید بتونه کمکی کنه بهم البته زنگ بزنم بهتره بلند شدم رفتم تو حیاط زنگ زدم فقط تنها کاری کرد بهم گفت که میسپاره به دوستش که پلیس و درجه بالایی داره میتونه کمکمون کنه بهشم زنگ میزنه میگه این پروندرم اجباری سپرد دست خودم که باید خودم انجامش بدم و از پرونده آریا برام عکس فرستاد حالا همینم خوبه😐شماره دوستشم بهم داد دوباره برگشتم پای لپ تاپا پروندرو نگاه کردم چیز خواصی نداشت همشو حفظ بودم حتی یه چیز جدیدم اضافه نشده بود🤦🏻♂️از اونجایی که مغزش اندازه نخده پس میتونم با شماره تماس و چیزایی که از خودش گذاشته یه کارایی بکنم شمارهای که به گوشیم زنگ زده بود و زدم تا ببینم میشه هکش کرد یا نه آخه توکه مخت اندازه سر سوزنم نیست رفتی خلافکار شدی🤦🏻♂️اه چقدر گشنمه😐(نویسنده : خوب پاشو برو یه چیزی بخور خل و چل انقدر سخته🤦🏻♀️من : بخدا خیلی سخته از جام پاشم برم آشپزخونه یه چیزی آماده کنم بخورم دوباره برگردم سر جام میدونی چه مسافتی باید طی کنم چقدر کار باید انجام بدم😅نویسنده : خیلی سخته ببخشید تو زحمت میوفتی😐من : خواهش میکنم😁) ایول هک شد😃خدایی این خلافکاره😐به سه سوت نکشید هک شد گوشیش خوب بهتر کار من راحت تر🤓
تهیونگ : بزنم لهت کنم بچه😑من : تو کی بیدار شدی😐تهیونگ : یه پنج دقیقهای میشه تو خیر سرت مثلا باید استراحت کنی بعد اومدی داری چیکار میکنی🤨من : ام خوب دارم رد آریارو میزنم🙄تهیونگ : بزار خوب بشی بعد بیا این کاراتو شروع کن بعد تو ردشم بزنی میخوای چیکار کنی من : میرم دنبالش کت بسته تحویل پلیس میدمش😐تهیونگ : خوب چرا به پلیس نمیگی تو اصلا حق نداری تا خوب نشدی از خونه بری بیرون😑من : رئیس خودمون شماره دوستش که پلیسه رو داد بهم اون کمکم میکنه بعد تازه مسئولیت این پرونده رو من به عهده گرفتم پس مجبورم خودم برم دنبالش😁تهیونگ : ا/تتتتتتتت😠من : تروخدا تهیونگ دیگه کار از کار گذشته دنبال بازی نکن نابود میشم🥴تهیونگ : دلم میخواد بکشمت که هیچی به ما نمیگی سر خودی بچه تو هنوز خوب نشدی😡نامجون : با سرو صدای بچه ها بیدار شدم کدوماشونن انقدر داد و بیداد میکنن نمیزارن بکپیم😑بلند شدم رفتم پایین اینجا چه خبره اینا اینجا چیکار میکنن اینا مگه بیمارستان نبودن😐من : نامجون تروخدا تهیونگ و بگیر الان منو میکشه تهیونگ : فقط دستم بهت برسه نامجون اینو بدش به من😠
نامجون : عه یه لحظه ببندین این دهنارو شما اینجا چیکار میکنین🤨 تهیونگ : ام خوب ا/ت توضیح میده😬من : چرا من خودت توضیح بده تهیونگ : میزنم لهت میکنما خودت بگو من : باش🤕همه چیرو برا نامجون توضیح دادیم نامجون : جدی الان حالتون خوبه چیزیتون که نشد😦تهیونگ : نه خوبیم شانس آوردیم ا/ت فهمید تازه دیشب داشتیم برمی گشتیم تو خونه فهمیدیم که ایشون بخیه هاش باز شده بود بعد نمی گفت😑نمیدیدم همون طوری میومد خونه نامجون : خسته نباشی😑حالا براچی الان دنبالش بودی تهیونگ : به خاطر اینکه با این حالش به جا اینکه استراحت کنه پاشده تا رد آریارو بزنه بعد تازه مسئولیت این پروندرم قبول کرده😠نامجون :ها؟بچه تو هنوز خوب نشدی رفتی سراغ این کار😠من : من خوبم بابا بعد طرف حساب آریا منم پس خودمم میخوام دستگیرش کنم تازه یه کار دیگه دارم که از اینم مهم تره بایدم تصفیه حساب بشه😑نامجون : یعنی چی؟ من : مهم نیست خودم حلش میکنم اون از جون خودمم مهم تره باید انجام بشه باید👿خوب اگه میشه بریم یه صبحونه بزنیم تهیونگ : وایسا ببینم بحث و عوض نکن میخوای چیکار کنی😑من : هیچ بریم صبحانه بخوریم بلند شدم رفتم تو آشپزخونه میتونم قیافه متعجب نامجون و تهیونگ و تصور کنم که اومدن تو آشپزخونه میز و چیدیم و نشستیم
که بقیه پسرا همه باهم اومدن جین : هن؟😳یونگی : شما دوتا اینجا چیکار میکنین مگه بیمارستان نبودین😳نامجون : حالا بیاین صبحانه بخورین توضیح میدن من : بقیم اومدن نشستن نامجون و تهیونگ توضیح دادن اونام خیلی تعجب کردن من زود خوردن رفتم نشستم پا کارام بزار ببینم میتونم گوشیشو ردیابی کنم یا نه دانیال : چیکار میکنی داداش من : دارم رو پرونده آریا کار میکنم😐دانیال : ببینم تو باز پرونده رو تنهایی به عهده گرفتی😑من : خوب مجبور بودم وگرنه به شما میگفتم😕دانیال : مگه چی شده من : خوب من از رئیس کمک گرفتم اونم وقتی فهمید آریا اینجاسو اینا گفت باید خودم پرونده رو حتما قبول کنم و خودم پیداش کنم البته به دوستشم گفت که کمکم کنه🤷🏻♂️دانیال : مگه نگفتی که حالت خوب نیست چاقو خوردی من : نوچ گفت باید دیگه نگفتم که چی شدم😬دانیال : ای بابا خوب اشکالی نداره مام کمکت میکنیم حالا چیکار کردی من : خوب تا الان که اصلا خوب پیش نرفتم برا خودم متاسفم فقط گوشیشو هک کردم و الانم یه مکان فقط ازش گرفتم که دوربین داشت دوربیناشو چک کردم اونجا نبودن😕دانیال : داداش بازم خوبه این همه کار فکر کردی کمه من : آره خیلی بده خیلی کمه من الان باید پیداش می کردم😠دانیال : عه بازم خوبه انقدر غر نزن همش تو یک ساعت این کارارو کردی چه انتظار دیگه ای داری زیادم هست😐
جین : بچه ها منو جیمین میریم بیرون یه سری وسیله بگیریم آرمین : باش مراقب خودتون باشید من : نه منم باهاتون میام😬جیمین : مگه کوچولوایم میریم زود میایم من : آخه جین : آخه نداره فعلا🙂من : عجب😐دوباره رفتم سراغ این ببینم میتونم کاره دیگه ای بکنم انقدر عصبانی بودم که دلم میخواست با دستای خودم تیکه پارش کنم کوکی : خوبی😊من : آره خوبم😇کوکی : چیکار میکنی من : دارم دنبال آریا می گردم دیگه خیلی شل گرفتم باید دستگیرش کنم کوکی : بهتر نبود میسپردیش به بقیه پلیسا تو استراحت میکردی😑من : اجباریه خودم باید این پرونده رو دست میگرفتم🙄کوکی :🥴من : کوکی نشست پیشم باهم کار می کردیم که تونستم دوتا مکان دیگه ازش پیدا کنم دوربین اولیشو چک کردم هیچی به هیچ کوکی : اینجا هیچکس نیست خیلی عجیبه این دومیه که میبینی کسی توش نیست😕من : دقیقا خیلی عجیبه😐دومی رو دیدم که اونجا یه سری آدم بود😳دوربینارو چک کردم کامل دیدم که انگار دنیا رو سرم خراب شد چراااااااااا😱
کوکی : بگو چشمام داره آب هویج میبینه😦من : نه نه😵اونا جیمین و جین و گرفتن وایی خدا گفتم تنها نرن باید میرفتم باهاشون تقصیر خودمه بلند شدم تا سری رد اونجارو بزنم کوکی که رفت سریع به بقیه بگه منم خیلی سریع داشتم سعی می کردم ردشو بگیرم انقدر ناراحت بودم که گلوم از بغضی که نمیتونست در بیاد داشت پاره میشد نباید میزاشتم تنها میرفتن مقصر خودمم خود احمقمم😖
جیمین : از خونه درومدیم با جین بریم خرید تو راه که داشتم میرفتیم یهو کشیده شدیم تو کوچه یه دستمالی جلو دهنمون گرفتن که کلی تقلا کردیم ولی بیهوش شدیم جین : چشمام و باز کردم دیدم به یه صندلی بسته شدم و جیمینم رو اون یکی صندلی بیهوشه🙁یه نگاه کردم دیدم تو یه اتاق بسته هیچکس توش نبود بودیم دیدم کم کم جیمین داره بهوش میاد جیمین خوبی🤕جیمین : ها آره آره کجاییم؟🤕جین : نمیدونم گرفتنمون جیمین : میخوای داد و بیداد کنیم😐جین : نه جیمین : مطمئنم پسر عموی ا/ت مارو گرفته جین : آره در باز شد دو نفر اومدن تو که پسر عموی ا/ت اومد نزدیکمون اون یکی پسره تو تاریکی موند نیومد جلو😐آریا : به به دوستای پسر عموم چه عجب بهوش اومدین کیم سوکجین و پارک جیمین عضو گروه بیتیاس😏جین : تو چی میخوای آریا : معلومه ا/ت و میخوام با شما کاری ندارم البته اگه ا/ت خودش بیاد کاریتون نداریم اگه نیاد میکشمتون😈جیمین : هه ا/ت هیچ وقت اینجا نمیاد تازه تو حتی نمیتونی یه نفر و بزنی چه برسه به ما که بکشیمون🤣آریا : خفه اتفاقا چرا مسئله شمایین حتما میاد😏گوشیو بیار زنگ بزن به ا/ت
من : اهههههههه😠بجوم بجوم بجوم بجوممممم آهان یافتم آرمین دانیال بیاین اینجا آرمین : چی شده ردشو زدی من : آره من میرم اونجا شمام از اینجا همه چیرو که میبینین و ذخیره کنین دانیال : تنها میری؟من : آره دیگه شما اینجا باید کارارو بکنین خنگ بازی در نیارینا نامجون : تنها که نمیشه آرمین :(با اشاره بهش میگه نگو)من : آرمین نمیخواد اشاره کنی آرمین :😳من : داداش باید تنها برم همین طوری جیمین و جین و گرفتن شمارم ببرم هیچی خودم باید برم تقصیر منه الان جین و جیمین و گرفتن بعد خیلی تند دوییدم بالا تو اتاق در چمدونم و باز کردم وسایلی که نمیتونستیم بیاریم مثل تفنگ و خیلی چیزای دیگه که رئیس مجوز گرفته بود که میتونیم بیاریم با خودمون چون میگفت ما هرجا بریم خلاف کارا دنبالمونن چون ما بیشتر از نصفشونو دست گیر کردیم الان سرمونو میخوان به خاطر همین گفت بهتره همیشه اینا همرامون باشه خیلی آروم جلیقه ضدگلوله و پوشیدم یه جیب مانند داشت که شونوت و گذاشتم توش و روش هودیم و پوشیدم یه دوربین کوچولو که معلوم نبود وصل کردم به هودیم ردیاب که اندازه دکمه بود دانیال تونسته بود بسازش شبیه دکمه هستش و آهن رباییم هست دکمه شلوار منم آهنیه وصلش کردم به دکمه شلوارم هندزفری بیسیم و گذاشتم گوشم تفنگم گذاشتم تو جیبم و یه سری چیزای دیگه هم گذاشتم تو جای مخصوصشون و گوشیمم برداشتم و هدفن بچه هارم برداشتم رفتم پایین آرمین بیا این هدفونا حواستونو جمع کنین احتمالا گوشی لپ تاپی چیزی اونجا هست که بهش نزدیک بشم بتونی اطلاعاتشو هک کنی دانیال : کار خودمه خیالت تخت🤓آرمین : پیدا کردن جاها و کنترل ردیاب و بقیه چیزام با من😉من : خوبه آفرین
من : پسرا شمام مراقب خودتون باشید البته اگه میشه حواستون به این دوتام باشه که سر کارشون خیلی باهم دعوا میکنن😁جیهوپ : حواسمون هست😂نامجون : دعوا کنن ما میدونیم و این دوتا😁تهیونگ : تو میتونی بری با این زخمت من : چارهای نیست هیچیم نمیشه مطمئن باش😊کوکی : نری با یه زخم دیگه بیایا مراقب خودت باش وگرنه باید برام هرچی بخوام بگیری پس سعی کن سالم برگردی😅من : باشه چشم😂میخواستم برم که گوشیم زنگ خورد اسمش که میاد رو گوشیم دلم میخواد بزنم بکشمش😠جواب دادم آریا : به به پسر عمو من : خفه شو آریا : چه غلطا بهتره برا من صداتو بالا نبری وگرنه دوستات یا بزار بگم دو عضو گروه بیتیاس و میکشم😈من : یه مو از سرشون کم بشه من میدونم تو بگو چی میخوای آریا : یعنی خودت نمیدونی معلومه خودتو من : باشه بگو کجا بیام جیمین : نه نیا ا/ت نیا آریا : ساکت شو من : من میام جایی که میگی جیمین و جین و باید سالم ول کنی منم برا تو خوبه آریا : خوبه لکیشن اینجارو میفرستم برات من : بعد قطع کرد یه لکیشن اومد که ماله اونجا نبود😑نامجون : چی شد من : فکر کرده خیلی زرنگه اون جیمین و جین و با خودش نمیاره باید برم همونجایی که جین اینا هستن من رفتم بچه حواستون باشه رفتم بیرون سوار ماشین شدم رفتم
جین : ا/ت اونجا نمیاد😝آریا : فعلا که به خاطر شما داره میاد اونجا ولی ما شمارو بعد اینکه اونجا کارشو تموم کردیم ول میکنیم حیف که نمیتونم بلایی سرتون بیارم ولی اون ا/ت امکان داره نمیره پس سالم نیازتون دارم😏جیمین : اون آریا رفت بیرون با دوستش و دوتا آدم گنده اومدن تو جین رسما بدبخت شدیم نه😬جین : نمیدونم فعلا باید صبر کنیم ما که نمی تونیم کاری بکنیم😕من : آرمین یه نگاه بنداز ببین اونجا چه جوریه چند نفرن چه خبره آرمین : باشه بابا خودم میدونم الان میگم دانیال : امیدوارم نخوای مثل سری پیش اشتباه بهش بگی به جا 5نفر 15نفر باشن😬آرمین : هوی یه بار اون جوری شد نیست که خودت به جا اینکه اون سری گوشی اون یارو رو میخواستی هک کنی گوشی یه نفر دیگه رو هک کرده بود😑من : اینا باز شروع کردن خدا من چه گناهی کردم چراااا🤦🏻♂️نامجون : اینطوری نمیشه رفتم بقل میز آرمین همه چیرو رو صفحه آماده بود فقط باید میدیدم چه خبره هدفن و از گوش آرمین دراوردم ا/ت ببین یه کارخونه متروکس 20 نفرم توش هست همه جا پخشن دوتاشونم پیش جین و جیمینن و همشونم مصلحن اصلحه دارن من : دمت گرم داداش😃فقط دستم به شما دوتا برسه کلتونو میکنم خوبه بهتون گفته بودم دعوا نکنین😑آرمین و دانیال :🙄🙄من : خوب اگه همشون اصلحه دارن بدبختم که من اجازه ندارم شلیک کنم😐
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عالیییی بوددد💖💖💖💖🤩🤩🤩د
عاشق داستانت شدم بی صبرانه
منتظر پارت بعدیم 💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
کی پارت بعد میزاری
واییی من خیلی دوست دارم این میشی من خیلی وقته داستانک و می خونم و عاشقشم مرسی که میخوای داستانم و بخونی راستش تو برای هرکی کامنت میزاشتی انرژی مثبتی😊💜💜😍😄
وایییییی عالی بود عزیزم اگه دوست داشتی به داستان منم سر بزن پشیمون نمیشی🤗💛
ممنون عزیزم حتما حتما سر میزنم سر این امتحانا وقت نکردم حتما میخونم برات کامنت میزارم😊
❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍
عرررر نه فایده نداره باید به زور بگیرم ازت پارت بعدو😹💔🔪🔫💣
😂😂
ببخشید حتما امروز براتون دوتا میزارم جبران بشه😁
همچنان خواستار اون ویژگیم😹💔🔪😴
عجب ویژگی😂خوشحالم دوست داشتی😊
❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍