
زندگی نامه ی استاد بزرگ ابوریحان بیرونی

ابوریحان محمد بن احمد بیرونی[۳][۴] (۳ ذیحجه ۳۶۲ – بعد از سال ۴۴۲ ه.ق)، دانشمند و همهچیزدان، ریاضیدان، ستارهشناس، تقویمشناس، انسانشناس، هندسهشناس، تاریخنگار، گاهنگار و طبیعیدان ایرانی[۵][۶][۷][۸][۹] در سدهٔ چهارم و پنجم هجری است. بیرونی را از بزرگترین دانشمندان مسلمان و یکی از بزرگترین دانشمندانِ ایرانی در همهٔ اعصار میدانند.[۱۰] همچنین، او را پدرِ انسانشناسی و هندسهشناسی میدانند.[۱۱] او به زبانهای خوارزمی، فارسی، عربی، و سانسکریت مسلط بود و با زبانهای یونانی باستان، عبری توراتی و سُریانی آشنایی داشت. بیرونی یک «نویسندهٔ بیطرف» در نگارشِ باورهای مردمِ کشورهای گونهگون بود و بهپاسِ پژوهشهای قابلِ توجهش، با عنوانِ اُستاد شناخته شده است.[۱۲]

شاید جالب باشه بدونین که ابوریحان بیرونی حتی راجب به خسوف تحقیقات انجام داده و کاملا دلیل خسوف را توضیح داده دلیل خسوف(از زبان ابوریحان بیرونی)در این میان، ابوریحان بیرونی گامی فراتر نهاد. او در آثارش مانند «التفهیم» و «قانون مسعودی» توضیح داد که ماه گرفتگی نتیجه ورود ماه به سایه زمین است. اما ابتکار اصلی او جای دیگری بود: استفاده از خسوف بهعنوان ابزاری برای اندازهگیری طول جغرافیایی شهرها.ابوریحان دریافت که خسوف در بخش بزرگی از زمین همزمان دیده میشود. او پیشنهاد کرد با ثبت دقیق زمان آغاز یا اوج خسوف در دو شهر متفاوت، میتوان اختلاف زمانی میان آنها را محاسبه و از این طریق به اختلاف طول جغرافیایی پی برد. این روش، در دورانی که هنوز ساعتهای مکانیکی وجود نداشت، کاری شگفتانگیز و ابتکاری بود.
اکنون راجب زندگی نامه اش میخونیم:ابوریحان محمد بن احمد، در خانوادهای ایرانی، در حومه (بیرون) شهر کاث، مرکز امارت خوارزم، متولد شد و بدین سبب، او را «بیرونی» لقب دادهاند. برخی عربینویسان نظیر یاقوت حموی از او با نام خوارزمی هم یاد کردهاند اما جهت جلوگیری از اشتباه گرفتهشدن او با دیگر دانشمند ایرانی اهل خوارزم، محمد بن موسی خوارزمی، از این نام کمتر استفاده میشود.
ادامه:ابوریحان بیرونی ۳ ذیحجه ۳۶۲ قمری، برابر ۴ سپتامبر ۹۷۳ میلادی در حومه کاث، پایتخت امارت آل آفریغ در خوارزم متولد شد. تاریخ تولد ذکر شده را غضنفر تبریزی که علاقه زیادی به بیرونی داشت، گزارش کرده است. بیرونی در سال ۴۲۷ ه.ق سن خود را ۶۵ سال قمری نوشته است که بدین ترتیب باید به سال ۳۶۲ ه.ق متولد شده باشد.او ۲۵ سال اول زندگی خود را در همان شهر سپری کرد و به یادگیری علوم العربیه (فقه و الهیات اسلامی، زبان عربی و غیره) و علوم العجمیه (به خصوص علوم یونانی، ریاضیات، نجوم، طب و غیره) مشغول بود.در این مدت از تعالیم دانشمندانی چون بونصر منصور بن علی بن عراقی جیلانی بهرهمند شد و نیز برخی از آثار اولیهاش را تألیف کرد. او در این دوره از زندگیاش با ابن سینای نوجوان که تنها ۷ سال از او کوچکتر بود مکاتبه و تبادل نظر داشت که برخی نامههایشان در ربط با فلسفه طبیعی ارسطو و فلسفه مشاء باقی مانده است. محتمل است که بیرونی از سلسله امرای خوارزم، آل آفریغ که در سال ۳۸۵ ه.ق/ ۹۹۵ م توسط سلسله رقیب در گرگانج (آل مأمون) از قدرت خلع شدند، طرفداری میکرده و شاید با آنان نسبت خانوادگی داشته است. هر چند خود در شعری به اغراق میگوید که حتی نمیداند پدرش کیست، چه برسد به اجدادش. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی از این بیت برداشت میکند که او از خانوادهای اشرافی نبوده است.
ادامه :دربارهٔ سال درگذشت بیرونی اختلافاتی وجود دارد. به گفته دانشنامه ایرانیکا او بعد از سال ۴۴۲ ه.ق/ ۱۰۵۰ م درگذشته است،اما غضنفر تبریزی به نقل از ابوالفضل سرخسی (یکی از مریدان بیرونی) زمان آن را ۳ رجب ۴۴۰ ه.ق/ ۱۲ دسامبر ۱۰۴۸ م روایت کرده است. همو با استناد به منبعی دیگر سن بیرونی در زمان مرگ را ۷۷ سال و ۷ ماه دانسته است اما بیرونی در مقدمه الصیدنه فی الطب نوشته است حال که عمرش از ۸۰ سال گذشته، دچار ضعف بینایی و شنوایی شده و دستیاری به نام نهشعی در تألیف کتاب او را یاری رسانده است. در نتیجه او باید تا عهد سلطنت عبدالرشید زندگی کرده باشد و همان تاریخ بعد از سال ۴۴۲ ه.ق/ ۱۰۵۰ م صحیح مینماید. بعد از این زمان دیگر هیچ اطلاعی از بیرونی در تاریخ وجود ندارد و احتمالاً مدت زیادی نزیسته است.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ممنون:)
پستت خیلی خوب بود
جالب بود.
جواب چالش:من ۵۰ درصد
خداقوت بهت سازنده🌸