ستاره 🌟p8

واییی دلم نیومد نیمه تموم بزارمش پارتی قبلی شاید بچه گونه باشم ولی من دوسشون دارم آهان راستی طبق عادت اینم گذاشتن کوییز😅

حالا ۲ سال گذشته استار بزرگ شده! شونزده سالشه وای!زمان زود میگذره انگار همین دیروز بود که برای اولین بار چوب دستیشو دید٫و حالا ببین همه چی چقدر عوض شده از دفعه قبلی که لیریا رو دیدن حدود ۵ ماه میگذره...ولی کسی می‌دونه اون کجاست؟

امروز مثل هر روز دیگه ای٫مون و استار میرن که از استادشون چند تایی ورد یاد بگیرن و بعد مثل هر روز برگردن خونه وقتی استار می‌ره آشپزی کنه٫مون توی اتاقش قایم میشه و گریه می‌کنه. هر روز و هر روز ولی چرا؟

رگهای دست مون سیاهه٫موهاش دیگه نقره ای نیستن و برق چشماش کاملا از بین رفته. اینجوری نیس که استار به خواهرش توجه نکنه٫ولی سرش گرمه. با چی؟خوب استارم راز های خودشو داره

صدای گریه ی بچه به گوش میرسه. تانیا:شاین! هر سه خواهر به سمت بچه ی دو ساله ای میدونن که الان یه دردسر میدوننش...در حالی که ۲ سال پیش اون معجزه ی زندگیشون بود. استار:شاین!اون چوبو بده من ببینم!مال تو که نیست! تانیا:با خواهرت مودب باش استار!کلا ۲ سالشه! مون:خب که چی؟!دلیل نمیشه هر کاری دلش خواست بکنه که!

مادر خانواده سریع میدوئه داخل مادر:هی شماها:اون بچه رو بذارید زمین ببینم! شیمر از جلوی لونا رد شد انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده خیلی وقت بود که توی این خونه کسی وقت تلویزیون دیدن نداشت

مادر خانواده سریع میدوئه داخل مادر:هی شماها:اون بچه رو بذارید زمین ببینم! شیمر از جلوی لونا رد شد انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده خیلی وقت بود که توی این خونه کسی وقت تلویزیون دیدن نداشت

ممنونم که تا اینجا خوندید💗 بنویسید به نظرتون بعدش چی میشه و اگه تازه این کارو دیدین و خوشتون اومد یادتون باشه که پارت قبلی ۲ سال پیش نوشته شده و واقعا مسخرس😅 به نظرتون: ۱-مشکل مون چیه ۲-چه آینده ای در انتظار شاینه ۳-لیریا کجاست ۴-چرا کسی وقت تلویزیون دیدن نداره ۵-شیمر حالش چطوره؟