
دیوار چهارم مفهومی ناتورالیستی است که اولین بار توسط آندره آنتوان و امیل زولا دربارۀ چگونگی ساختار صحنۀ نمایش مطرح شد. اگه میخواید بیشتر راجب این موضوع بدونید با من همراه باشید.
• فیلم و سینما مدیومهای پویا داستانسرایی هستند که دائماً در حال تکامل هستند و مرزها را میشکنند. یکی از این مرزها، حصار نامرئی بین بیننده و صفحه نمایش است که به طور سنتی «دیوار چهارم» نامیده می شود . این اصطلاح از تئاتر سرچشمه گرفت، جایی که یک صحنه ممکن است با سه دیوار فیزیکی تنظیم شود، دیوار چهارم یک مانع ضمنی است که تماشاگر از طریق آن نمایش را مشاهده می کند. این کنوانسیون هم در بین فیلمسازان و هم بین تماشاگران جذابیت را برانگیخته است.
• درک مفهوم شکستن دیوار چهارم مستلزم درک این نکته است که دیوار چهارم دقیقاً چه چیزی را نشان می دهد. مفهومی که عمیقاً در دنیای تئاتر ریشه دوانده است ، دیوار چهارم یک پارتیشن خیالی و متافیزیکی را تشکیل می دهد که تمایزی بین اجراکنندگان و بینندگان ایجاد می کند. برای خلاصه کردن این ایده به زبان ساده تر، صحنه تئاتر معمولی را به تصویر بکشید که از نظر فیزیکی توسط سه دیوار محصور شده است: پس زمینه و دو طرف. دیوار چهارم نمایانگر مرز نامرئی رو به روی تماشاگر است، بنابراین دریچه ای ایجاد می کند که از طریق آن بینندگان از اتفاقات روی صحنه آگاه می شوند. وقتی شخصیتی با تماشاگر یا دوربین صحبت می کند، دیوار چهارم را شکسته است.
• در چارچوب روایی سنتی، شخصیتهای نمایشنامه یا فیلم در واقعیت محدود خود حضور دارند و از حضور مخاطب غافل هستند. این مفهوم از تعلیق ناباوری سرچشمه می گیرد، یک نوع قرارداد بین اجراکنندگان و تماشاگر، که در آن دومی با کمال میل ماهیت ساختگی روایت را می پذیرد تا کاملاً خود را در تجربه غوطه ور کند. در نتیجه، این توهم را ایجاد می کند که شخصیت ها زندگی خود را در دنیای خود می گذرانند، غافل از تماشای تماشاگران در سالن تئاتر یا سینما.
• این دیوار چهارم ابزاری ضروری برای حفظ یکپارچگی و واقع گرایی روایت است. از این توهم محافظت می کند که کنش ها و تعاملات شخصیت به صورت ارگانیک اتفاق می افتد و تحت تأثیر دیدگاه بیننده خارجی قرار نمی گیرد. شخصیتها کاملاً در دنیای خود غرق میشوند، به زندگی خود ادامه میدهند، با آزمایشها و مصیبتهای خود دست و پنجه نرم میکنند، پیروزیهای خود را جشن میگیرند و برای از دست دادنهایشان سوگواری میکنند.
• در مورد دیوار چهارم، قدرت آن در نامرئی بودن آن است. مخاطبان با آگاهی کامل از وجود آن، به این مرز نادیده احترام می گذارند و نقش خود را به عنوان ناظران خاموش می پذیرند. با این حال، هنگامی که این دیوار نامرئی شکسته میشود، ساختار داستانسرایی سنتی را مختل میکند و پویایی منحصربهفردی را بین مخاطب و شخصیتها ایجاد میکند – مفهومی که فیلمسازان و تماشاگران را به یک اندازه مجذوب خود کرده است و قلمروی متفاوتی از امکانات را در جهان سینمایی ارائه میدهد.
• ریشهی این اصطلاح از تئاتر، جایی که سه دیوار اطراف صحنه را محصور می کنند می آید. این در حالی است که یک دیوار چهارم نامرئی به خاطر تماشاگر کنار گذاشته می شود. دیوار چهارم صحنه ایست که مخاطب درحال تماشای آن است و با آن مثل یک آینه یک طرفه برخورد می کند. مخاطب از حضور داستان آگاه است اما داستان از حضور مخاطب آگاه نیست.
• آندره آنتوان براي تحقق نظرات ناتوراليستي خود و اميل زولا، در زمينه ي صحنه آرايي تابدان جا پيش می رود كه مسألۀ «ديوار چهارم» را مطرح كرده و می گويد كه بهترين روش برای صحنه آرايی كاملِ يک نمايش آن است كه صحنه به طور كامل و بدون توجه به آنكه تماشاگر در تماشاخانه وجود دارد،آرايش شده و زمانی كه دكور و ميزانسن آماده شد، آنگاه كارگردان تصميم بگيرد كه كدام ديوار بهتر است برداشته شود تا تماشاگران نمايش را تماشا كنند.
• صحبت کردن به شکلی مستقیم و بی واسطه با مخاطبین، دیوار چهارم را می شکند و توهم واقعی بودن نمایش را از بین می برد. برای مثال در بسیاری از آثار برتولت برشت مانند دایره گچی قفقازی شخصیت «گروشا» درباره ی کودکی به نام «مایکل» اینگونه با مخاطبین صحبت می کند: «خودم بزرگش کردم، آیا خودم هم باید نابودش کنم؟ نمی توانم.»
• مثالهای زیادی برای شکستن دیوار چهارم در سریال، فیلم و بازیهای ویدئویی و کارتونها وجود دارد؛ از باب اسفنجی گرفته تا باگز بانی یا همان خرگوش ماجراجو. راههای زیادی برای شکستن دیوار چهارم وجود دارد؛ فیلمساز میتواند با شیرینکاری از بازیگران بخواهد در فیلم به ساخت خود فیلم اشارهکنند یا یک بازیگر در صحنه جنگ از خود بپرسد :«قرار نبود من ببازم که! بذار دوباره فیلمنامه رو ببینم» و همانطور که فیلمنامه را در میآورد و آن را مرور میکند فیلم هم در جریان باشد. گاهی هم بازیگر در آخر فیلم از مخاطب میپرسد شما یک پایان واقعی میخواهید یا یک داستان غیرقابل باور؟! کدام را در ادامه ببینیم؟! همه اینها روشهایی برای شکستن دیوار چهارم است.
• شاید برای شما هم سوال باشد فیلمساز یا کارگردان چرا باید به دنبال شکستن دیوار چهارم باشد و به سراغ آن میرود. - ارائه یک تفسیر در صحنه : • گاهی وقتها بازیگران برای توضیح درباره اتفاقاتی که در داستان میافتد رو به دوربین میایستند و توضیحاتی میدهند. این اتفاق را بیشتر در سریال و فیلمهای ژانر کمدی میبینیم. اجازه برای گفتن یک مونولوگ درونی| یک شخصیت ممکن است دیوار چهارم را بشکند تا یک نگاه جمعوجور به زندگی درونی خودش داشته باشد. این کار مخاطب را شاید از جریان قصه جدا کند برای همین در فیلمهای داستانی به ندرت اتفاق میافتد. اما در فیلمها و سوژههای مستند زیاد این شکل شکستن دیوار چهارم را میبینیم. - برای برجستهکردن فرم ارائه فیلم : • خیلیها دوست دارند شبیه برتولت برشت هنرمند بزرگ تئاتر آلمان توجه مخاطب را به طور ویژه و هنری جلب کنند برای همین دیوار چهارم را میشکنند تا بگویند بخشی از یک اثر داستانی هستند. آنها با این کار میخواهند توجه را به رابطه همزیستی بین بازیگر و مخاطب جلب کنند تا مخاطب به شکل موثرتری وارد اثر هنری شود.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود خوشگلم خسته نباشی 🎀✨🛐
ممنون میشم فالوم کنی و یه سر به پست هام بزنیی و حمایت کنی اگر حمایت کردیی حتما بگو 🩷
جالب بود!
مرسیی🤓🎀
توضیح ساده تر: دیوار چهارم یعنی دیدی که ببینده باهاش اون چیز رو میبینه و کارکتر های داخل متوجه اش نمیشن
بهمبرخورد😔🥀
جهت حمایت 🩷