
ماجرای خنده دار ریش آبراهام لینکلن رئیس جمهور آمریکا

آبراهام لینکلن، شانزدهمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، یکی از چهرههای برجسته و تاثیرگذار در تاریخ این کشور است. او به خاطر رهبریاش در دوران جنگ داخلی آمریکا، لغو بردهداری و تلاش برای حفظ اتحاد کشور، همواره مورد احترام و ستایش قرار میگیرد. چهرهی او با آن ریش معروف، به نمادی از صداقت، قدرت و عزم راسخ تبدیل شده است. اما آیا میدانستید که این ریش نمادین، نتیجهی یک پیشنهاد ساده و صمیمانه از طرف یک دختر بچه ۱۱ ساله بود؟ داستانی که نشان میدهد چگونه یک ایده کوچک میتواند تغییری بزرگ در زندگی یک فرد و حتی در تاریخ یک کشور ایجاد کند.

در سال ۱۸۶۰، آبراهام لینکلن به عنوان نامزد حزب جمهوریخواه برای انتخابات ریاست جمهوری معرفی شد. در آن زمان، لینکلن به عنوان یک وکیل و سیاستمدار شناخته شده بود، اما هنوز چهرهای کاملاً شناخته شده در سطح ملی نداشت. چهرهی او در عکسهای آن دوران، لاغر، کشیده و با گونههای فرو رفته به نظر میرسید. برخی از مشاوران و حامیانش معتقد بودند که این چهرهی لاغر و نحیف، برای یک رهبر قدرتمند و کاریزماتیک که باید در بحبوحهی جنگ داخلی کشور را رهبری کند، مناسب نیست و ممکن است در جلب نظر رایدهندگان تاثیر منفی داشته باشد.

گریس بدل، یک دختر بچه ۱۱ ساله اهل وستفیلد، نیویورک، در ۱۵ اکتبر ۱۸۶۰، در اوج مبارزات انتخاباتی، نامهای به آبراهام لینکلن نوشت. او در این نامه با صراحت و صداقت کودکانه، به لینکلن پیشنهاد داد که ریش بگذارد. گریس در نامهاش نوشته بود: “من دختر یازده سالهای هستم. چهار برادر دارم که وقتی بزرگ شوند و به سربازی بروند، حتماً به شما رأی میدهند. اگر ریش بگذارید، خیلی بهتر به نظر میرسید. صورت شما خیلی لاغر است. همهی خانمها ریش دوست دارند و حتماً شوهرانشان را راضی میکنند به شما رأی بدهند.” این نامه، نمونهای از تاثیرگذاری یک نظر ساده و صادقانه بر یک تصمیم مهم بود.

لینکلن در ۱۹ اکتبر ۱۸۶۰، در بحبوحهی مبارزات انتخاباتی فشرده، به نامهی گریس بدل پاسخ داد. او از پیشنهاد گریس تشکر کرد، اما در مورد اینکه آیا مردم از این “حقه” (یعنی ریش گذاشتن صرفاً برای جلب توجه و کسب رای) خوششان میآید یا نه، ابراز تردید کرد. او در نامهاش نوشت: “در مورد ریش، آیا فکر نمیکنی مردم این را یک حقه ببینند؟ اگر اینطور باشد، من هیچ دلیلی برای این کار ندارم.” این پاسخ نشان میدهد که لینکلن با چه دقتی به نظرات مردم اهمیت میداد و نمیخواست با رفتاری نمایشی و غیراخلاقی، آرا را به دست آورد.

با وجود تردیدها و نگرانیها، لینکلن تصمیم گرفت به پیشنهاد گریس عمل کند و ریش بگذارد. او به تدریج شروع به بلند کردن ریش کرد و تا زمان انتخابات، چهرهاش به طور قابل توجهی تغییر کرد. ریش، صورت لاغر او را پرتر نشان داد و به چهرهاش ابهت و جذابیت بیشتری بخشید. این تغییر چهره، نه تنها بر ظاهر او تاثیر گذاشت، بلکه به تدریج به نمادی از تعهد او به شنیدن صدای مردم و اهمیت دادن به نظرات آنها تبدیل شد.

لینکلن در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد و به عنوان شانزدهمین رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد. بعد از پیروزی، در سفری به نیویورک، او به وستفیلد رفت و گریس بدل را ملاقات کرد. او از گریس به خاطر پیشنهادش تشکر کرد و به او گفت: “میبینی؟ من ریش گذاشتم، گریس.” این دیدار، نشاندهندهی فروتنی لینکلن و قدردانی او از کسانی بود که به او کمک کردند، حتی اگر آن فرد یک دختر بچه ۱۱ ساله باشد.

ریش لینکلن به یکی از نمادهای ماندگار او تبدیل شد و نقش مهمی در شکلگیری تصویر او به عنوان یک رهبر قدرتمند، صادق و مردمی ایفا کرد. این داستان ساده اما الهامبخش، به ما یادآوری میکند که گاهی اوقات یک پیشنهاد کوچک، یک نظر صمیمانه و یک تصمیم درست میتواند تاثیر بزرگی بر زندگی یک فرد و حتی بر مسیر تاریخ داشته باشد. ماجرای ریش لینکلن، نمادی از قدرت گوش دادن به صدای مردم و اهمیت دادن به نظرات آنهاست، حتی اگر آن صدا از یک دختر بچه ۱۱ ساله بلند شود.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)