
اول بگم که با این پست اصلا قصد ندارم داستان کسی رو مسخره کنم! فقط به صورت کلی داستانای کلیشه ای رو مسخره میک- باز امیدوارم به کسی بر نخوره!
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
126 لایک
عالی بود واقعا👏
خوب، اشکالی نداره اینو بگم؟ دوستانی که رمانم رو میخوندن (بحثش پیش اومد) و میخوان ادامه رو بدونن DenizGrin🔮delwold کنار این لینک یه @ بزنن و تو روبیکا سرچ کنن.
کسی ناراحت نشه از کامنتای پایینیم قصدم توـهین نبود
شروع داستاناشون:
- X عزیزم پاشو صبحونه آمادهست
با صدای مامانم بیدار شدم. وای امروز همون روزیه که باید برم هاگوارتز!
اره اینو یادم رفته بود 😂
😁
اسلاید اول
بین فامیلی ها مالفوی رو جا انداختی - همیشه یه دختره هست که خواهر دراکوـه و چون میفته تو گریفندور اینا طردش میکنن.
اینم زیاد هست!
🌚
پستت خیلی خیلی خوب بود . حرفایی که میزدی واقعا درست بودن . ولی یه چیز رو جا انداختی ! شخصیت اصلی میتونه هر وقت دوست داشت یه ورد رو همینجوری الکی الکی خلق کنه ! 😂
یه رمان سراق دارم به اسم آخرین بازمانده . خیلی خیلی قشنگه . حتما برید بخونید چون پشیمون نمیشید .
وای حق:))
انگار که شخصیتا رباتن، همیشه یه نمایش تکراری رو انجام میدن
نویسندگی یعنی خلق یه دنیای جدید، یه دید جدید به زندگی، به اتفاقات، به حوادث اطراف!
هرکی دو خط رمان و کتاب خونده و خوشش اومده، فکر کزده خودشم میتونه نویسنده شه..توهین هم نمیکنم به کسی واقعا،نظر شخصی خودمه🙏
وای،بعضیا جوری داستان مینويسن که انگار شخصیتا یه رباتن که همیشه باید از دستورات پیروی کنن!
همیشه یه دختر مظلوم،بی پول/شاید هم پولدار، که خیلی خیلی خوشگله، با اینکه توی جوب زندگی میکرده و برگ درختارو میخورده اندام تو پر و عالی ای داره، و موهاش بوی بچه میده و خیلی نرمه پسره همیشه خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی پولدار، مغرور(مغرور که چی بگم والا،بیشعو.ر کلمه ی بهتریه)،و روانی.ه سادیس.می که اشک دختره رو در میاره و بعد پشیمون میشه یا اول از دختره بدش میاد بعد قاشقش میشه...(کام بعدی ادامه)
حققق😂🤣🤣
عالی🤣🤣
خوشحالم که از این دسته آدما نیستم و از خود شخصیتا داستان مینویسم. نه اینکه بگم خیلی خوب مینویسم ولی حداقل اینجوری نیستم🤣🤣
عالی بود سازنده😂👍🏻🩷
#هشتگ_داستان_کلیشهای_ننویسیم
وای نوشتی گرون ترین چیزا یاد یکی افتادم یه چیزی نوشته بود
پسره برای اینکه بتونه کتابا و وسایل هر سالشو بگیره مجسمه چوبی درست میکرد میفروخت 🗿🗿🗿🗿
دختر گریندل والد فقط همون نمردند تا آرزوی مرگ کنن 🫐
بقیش هر وی تا حالا دیدم یکی بوده