
اگه پارت قبل و دیدین که میدونین داستان چیه،اگه ندیدین برین ببینین بفهمین داستان چیه
خب، اول ی تشکر کنیم از دوستانی که از پارت قبل حمایت کردن😂❤️ دمتون گرم خوشحال شدم واقعا بریم پارت دو
🎬 پارت ۲ - "گیر افتاده" 📍 کلاس درس، در قفل شده – صدای ناله زامبی از پشت در میاد سم (آروم، لرزون): داداش... من نمیخوام بمیرم، من هنوز یه قسمت از سریالم مونده، نذاشتم دانلود شه... نیا: الان وقت چرت گفتن نیست سم! اون... اون واقعاً یکیو خورد! جس (با وحشت): خونش پاشید رو کفش من... وای خدا حالم بده... رایان (دستاشو میزنه به دیوار): آروم باشین، خب؟ اول باید بفهمیم دقیقاً چیکار کنیم. قفل در یه ذره دووم میاره ولی نه واسه همیشه. نیک (زیرلب): باید از پنجره بریم بیرون. نیا: ما طبقهی دومیما، بخوای بپری پایین پات میشکنه، آفرین نیک... سم: اَه بابا پس چیکار کنیم؟ وایسیم همینجا تا اون پشت دری پار.ه.مون کنه؟! [صدای جیغ و دویدن از راهرو میاد. صدای چندتا تیر و فریاد. یه لحظه همه ساکت میشن.]
جس: یه نفر تیر زد... کی بود اون؟ رایان: شاید پلیسا؟ شاید هنوز یکی هست که بتونه کمک کنه... نیک (نگاه به در): یا شاید یکی دیگه از اونا... [یه ضربه محکم به در وارد میشه. چوب در از بالا ترک برمیداره.] سم (میپره عقب): واااای داره میشکنه! این لعن.تی داره درو میشکنه! رایان (با تصمیم): باید بریم سمت آزمایشگاه. درش فلزیه. قفلشم فرق داره. شاید بتونیم اونجا خودمونو حبس کنیم. جس: آزمایشگاه؟ ته راهرواس! یعنی از جلوی این چیزه رد شیم؟! نیا: یا این یا مردن. انتخاب کن جس. [صدای ترک بزرگتر. چوب در داره از جا در میاد.] رایان (دستش رو دراز میکنه سمت بقیه): آمادهاین؟ الان که باز شه، میپریم بیرون، مستقیم سمت آزمایشگاه. ندوی، میمیری. فقط بدو! [همه یه لحظه به هم نگاه میکنن. بعد با یه حرکت سر تایید میکنن.] نیک (آروم): سه... نیا: دو... جس: خدایا... سم: یک!! [در با یه صدای وحشتناک میشکنه و موجود میپره تو. ولی همزمان همه با جیغ از کلاس میزنن بیرون.] [کات به راهرو: پر از خون، صدا، جیغ، و دویدن. یه زامبی از گوشه میپره سمت نیا ولی نیک با یه صندلی پرتش میکنه اونور.] سم: بدوییییییییین لعن.ت.ییییییی!! [اونا با وحشت میدون سمت آزمایشگاه. رایان میرسه به در و تقلا میکنه که بازش کنه.] رایان (نفسزنان): قفلــــــــــه! جس (با جیغ): بازش کننننننننننن! [صدای زامبیا داره نزدیکتر میشه. سم پشتشو برمیگردونه و یه زامبی دقیقا چند قدم پشتهشه.] نیا: سم مراقب پشتت! بپااااااااااااا!! 🧟♂️ پایان پارت ۲

مرسی که تا اینجا داستان و خوندین❤️ ممنون از شما،تا پارت بعدی خدافظظظ
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اینکه مثل نمایشنامه و اینا مینویسی جالبه
ممنون از نظرت ❤
ای خدا چرا جای حساسش تموم شد؟؟؟؟؟؟
پارت بعدییییییی
اصن گیف داستان به همینه😂❤
نموخوامممم
البته همین الان دارم پارت سه رو اوکی میکنم که بزارم
ایول😃
اره،زدم پارت سه رو،بخش نتیجه ایراد داشته،ویرایش کردم بیینم چی میشه
ای بابا...
هعب....
یه سوال بپرسم ناراحت نشو...
چرا هی جواب پیام قبلیمو میدی؟
عا چون بلد نیستم رو خود پیام ریپلای بزنم 😂👈👉
جواب پیام خودتو که نمیتونی بدی!میتونی؟
عیب نداره بابا منم بلد نیستم ولی فکر نکنم بشه اصلا
اره چون رو پیام اول فقط میشه ریپلای زد
اها اره
پارت سه😳😳
چشم حتما
بیشتر و سریعتررر بزارررر
چشم حتما سعی میکنم روزی ی پارت بسازم ❤
افرین بشه خوب🙂🤍
عاقا عه😂