امیدوارم خوشتون بیاد
از زبان کنیا :
جونگ کوک انوار عصبی شده بود نمیدونم چرا......
_کوک حالت خوبه؟
+کنیا....دیگه نیا اینجا
_چرا؟
+چونکه من میگم
_آخه چرا.....
+گفتم نگرد....
کوک صداشو بلند کرد و رو سرم داد زد
_چرا هتیشه باید ب حرفت گوش کنم تو یه دوست خوبی آره اما چرا همش بم دستور میدی اصن اصن دیگه دنبال من نیا خب؟؟ دوستی ما تمومه.....
رفتم...
طوری رفتم که 4 سال همو ندیدیم....
یه روز که داشتم قدم میزدم یه دفعه یه چیز لذت بخش رو رو شونه هام حس کردم
_عاااااااا
+آمممم ببخشید خانم
_کوک؟ تویی....
+کنیا خودتی؟
همو بقل کردیم.... واقعا دلم برای کوک تنگ شده بود
_کوک ببخشید
+اومممم بعد 4 سال؟
_تو راست میگفتی سیوانگ آدم بدی بود اون میخواست منو بکشه
+چییییی؟ الان خوبی؟
_آره..... اون الان زندانه
+باشه.... خب هر کدوم بریم خونه دیگه آره؟
_بیشتر پیشت نباشم؟
+چی؟
_آمممم هیچی یعنی فردام قرار بزاریم ساحل خوبه؟
+نه میترسم بلایی سرت بیاد
_باشه خداحافظ
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
یه سوال دارم امممم من تازه داستانتو شروع کردم و پارت ۱و۲ رو خوندم و متوجه شدم مال ۱۱ ماه پیشه نمی خوای ادامش بودی ؟🙁
😐😐😐
پارت بعد لطفا 🙏😔😟🥺
اگه بکشیش میرم لایکامو پس میگریما😏
پارت بعد