
قراره پنجتا از قتل های عجیب رو در این پست باهم بررسی کنیم امیدوارم خوشتون بیاد

ایوان ایوانوویچ (Ivan Ivanovich): ایوان چهارم، ملقب به “ایوان مخوف”، از اواسط سلطنتش به دلیل خیانت بسیاری از “بویارها” (نجبای روسیه) دچار بدبینی شد و دست به قتل و کشتار گسترده زد. وی که اساسا کنترل درستی بر رفتار و اقدامات خود نداشت، در سال ۱۵۴۷ به عنوان اولین تزار به مقام تزار تمامی روسیه رسید. شبی در نوامبر ۱۵۸۲، تزار روسیه یا همان ایوان چهارم با لحنی تند شروع به مشاجره با همسر باردار پسرش کرد. مشاجرهای که لحظه به لحظه بالا میگرفت و در نهایت تزار به سمت عروسش حمله کرد. ایوانِ پسر که از این صحنه ناراحت میشود به سرعت وارد عمل میگردد و سعی میکند پدر را کنترل کند که تزار دچار جنون عانی شده و با گرز به سر پسرش میکوبد. ایوان پسر که وارث تاج و تخت روسیه نیز محسوب میشد چند روز بعد بر اثر شدت جراحات وارده میمیرد، اما تبعات این مرگ برای تاج و تخت و حتی روسیه، سالها بعد خود را نشان میدهد. در واقع ایوان تنها فرزند سالم تزار روسیه محسوب میشد که توانایی اداره کشور را داشت. فئودور – برادر کوچکتر ایوان- بسیار ضعیف و از نظر ذهنی ناتوان بود. پس از مرگ تزار و به قدرت رسیدن فئودور، وی عملا مهرهای نمادین محسوب شده و ملکت توسط وزرا و درباریان آن زمان روسیه اداره میشد. با مرگ فئودور که هیچ گاه نتوانست وارثی (فرزند پسر) برای تاج و تخت معرفی کند، روسیه آماده انفجار، در سرازیری هرج و مرج و بی قانونی گرفتار شد. چند سال ابتدایی پس از مرگ وی را به عنوان “دوران مخوف” روسیه نامگذاری کرده اند. این شرایط تا دو دهه بعد از مرگ فئودور ادامه داشت و بنا بر مدارک موجود، یک سوم جمعیت کشور (بیش از ۵ میلیون نفر) بدلیل گرسنگی و جنگهای داخلی کشته شدند. ایوان چهارم، ملقب به “ایوان مخوف”، از اواسط سلطنتش به دلیل خیانت بسیاری از “بویارها” (نجبای روسیه) دچار بدبینی شد و دست به قتل و کشتار گسترده زد. وی که اساسا کنترل درستی بر رفتار و اقدامات خود نداشت، در سال ۱۵۴۷ به عنوان اولین تزار به مقام تزار تمامی روسیه رسید. شبی در نوامبر ۱۵۸۲، تزار روسیه یا همان ایوان چهارم با لحنی تند شروع به مشاجره با همسر باردار پسرش کرد. مشاجرهای که لحظه به لحظه بالا میگرفت و در نهایت تزار به سمت عروسش حمله کرد. ایوانِ پسر که از این صحنه ناراحت میشود به سرعت وارد عمل میگردد و سعی میکند پدر را کنترل کند که تزار دچار جنون عانی شده و با گرز به سر پسرش میکوبد. ایوان پسر که وارث تاج و تخت روسیه نیز محسوب میشد چند روز بعد بر اثر شدت جراحات وارده میمیرد، اما تبعات این مرگ برای تاج و تخت و حتی روسیه، سالها بعد خود را نشان میدهد. در واقع ایوان تنها فرزند سالم تزار روسیه محسوب میشد که توانایی اداره کشور را داشت. فئودور – برادر کوچکتر ایوان- بسیار ضعیف و از نظر ذهنی ناتوان بود. پس از مرگ تزار و به قدرت رسیدن فئودور، وی عملا مهرهای نمادین محسوب شده و ملکت توسط وزرا و درباریان آن زمان روسیه اداره میشد. با مرگ فئودور که هیچ گاه نتوانست وارثی (فرزند پسر) برای تاج و تخت معرفی کند، روسیه آماده انفجار، در سرازیری هرج و مرج و بی قانونی گرفتار شد. چند سال ابتدایی پس از مرگ وی را به عنوان “دوران مخوف” روسیه نامگذاری کرده اند. این شرایط تا دو دهه بعد از مرگ فئودور ادامه داشت و بنا بر مدارک موجود، یک سوم جمعیت کشور (بیش از ۵ میلیون نفر) بدلیل گرسنگی و جنگهای داخلی کشته شدند.

بعد از استحاله حکومت پادشاهی و پیروزی انقلاب کبیر فرانسه، گروهها و فرقههای بسیاری در این کشور در تلاش بودند کنترل این جمهوری نوپا را در دست بگیرند. ژان پل مارا از نویسندگان روزنامه تندروی «دوستدار مردم» و از حامیان آشکار حزب ژاکوبین (بزرگترین و پرقدرتترین حزب درگیر در انقلاب فرانسه) را باید یک انقلابی رایکال با اندیشههای قوی ناسیونالیستی دانست. مارا به دلیل بیماری پوستی مزمنی که داشت، بیشتر وقت خود را در وان آب سرد میگذراند و در همان جا هم به نامهها و کارهای اداری رسیدگی میکرد. وی در ۱۳ ژوئیه ۱۷۹۳ در حالی که در حمام خانه اش مشغول نوشتن بود، توسط دختر جوانی به نام شارلوت کوردی، (از اعضای حزب میانه رویِ ژیروندیست) با ضربات چاقو به قتل رسید. کوردی که مدعی شده بود پیام و اطلاعات مهمی از حزب ژیروندیست برای مارا دارد بعدها در دادگاه گفت: من یک نفر را کشتم تا ۱۰۰ هزار نفر را نجات دهم. اما شرایط کاملا بر عکس پیش رفت. بسیاری بر این باورند که مرگ مارا، جرقهای بود برای شعله ور شدن دوره اختناق، قتل و وحشت در فرانسه، موسوم به دوران وحشت (la Terreur). مارا تا درجه شهید در جامعه فرانسه ارتقا یافت. ماکسیمیلین دو روبسپیر (Maximilien de Robespierre) قدرتمندترین فرد عضو ژاکوبین با تمسک به قتل مارا، بر آتش جنگ و خونریزی در فرانسه دامن زد و دوران سیاهی را در این کشور موجب شد. بر اساس آمار موجود در آن دوران تنها نزدیک به ۲۵ هزار نفر رسما اعدام شدند حال آنکه شمار کشته شدگان کلی آن سالها بر اثر خشونتها و درگیریهای داخلی از مرز ۲۰۰ هزار نفر نیز فراتر میرود.

بابی فرانکس (Bobby Franks):نیتن لئوپولد (چپ) و ریچارد لوب (راست) حاضر در جلسه دادگاه. قتل «باب فرانکس»، پسر ۱۴ ساله شیکاگویی، نه تنها یکی از بحث برانگیزترین جلسات دادرسی تاریخ قضایی آمریکا را موجب شد بلکه نتیجه این دادگاه در سالهای بعد باعث گشت، مجازات اعدام به جز موارد خاص بطور کامل در ایالات متحده برچیده شود.ماجرا از این قرار بود که «نیتن لئوپولد»، یک نابغه (باضریب هوشی ۲۱۰)، با همراهی دوستش ریچارد لوب درتلاش برای اجرای حساب شدهترین قتل تاریخ، یکی از اقوام نزدیک لوب را به عنوان کاندید کشته شدن انتخاب کردند.بعد از هفت ماه برنامه ریزی نقشه عملی میشود و پس از سوار کردن بابی فرانکس داخل ماشین و وارد کردن ضربه به سر او دو قاتل به سمت ایندیانا حرکت میکنند تا جسد را در میان زبالهها رها کنند.اگرچه نقشه بسیار ماهرانه طراحی شده بود، اما در اجرای آن به شکلی مضحک مبدتیانه عمل میشود. نخست اینکه چند شاهد عینی پسر بچه را در حال سوار شدن داخل ماشین لوب میبینند و دوم اینکه عینک لئوپاد در کنار جسد پیدا میشود. با رد گیری عینک و رسیدن به دو مضنون اصلی، انکارها پایان یافته و هر دو قاتل دیگری را به انجام قتل متهم کردند.کلارنس دارو، یکی از معرفترین وکلای مدافع آن روزهای آمریکا برای نجات موکلانش از حکم اعدام در دادگاهی دوازده ساعته طوفانی به پا میکند که در نهایت به شکسته شدن حکم اعدام انجامید.اما این پایان کار برای این قتل نبود. پیروزی دارو در این دادگاه الهم بخش بسیاری از فعالین مخالف حکم اعدام در آمریکا شد تا جایی که نرخ اعدام در دهه ۱۸۵۰ به شدت کاهش یافت و در نهایت به منع کامل اعدام در این کشور انجامید.

الیزابت شورت یا کوکب سیاه (Elizabeth Short): پانزده ژانویه ۱۹۴۷ جسد زنی جوان در گوشه یکی از خیابانهای کم رفت و آمد لس آنجلس یافت شد که به طرز ناگواری به قتل رسیده بود. بدن این زن جوان دو نیم شده بود بطوریکه تمام خون بدنش در خیابان جاری بود. شواهد حاکی از آن بود که قاتل با چاقو یک پارگی بزرگ در صورت مقتول نیز ایجاد کرده است. چاقو در داخل دهان مقتول گذاشته شده و از دهان تا گوش وی را پاره کرده بود. قاتل که هیچ رد پایی از خود به جا نگذاشته بود ابتدا جسد را شسته سپس به محل مورد نظر حمل کرده بود. قتلی که هنوز معمای آن پابرجاست. در فاصله کمی از اطلاع پلیس، مشخص شد جسد متعلق به الیزابت شورت، هنرپیشه جوان و مشهور آمریکایی است. فشار رسانهها و افکار عمومی تحقیقات گستردهای را درباره این قتل موجب شد. شهادتهای بسیاری صورت گرفت، اما همگی بیهوده بود. کیف دستی و یکی از کفشهای الیزابت در فاصله چند کیلومتری از صحنه جرم داخل یک سطل زباله پیدا شد. حتی چند هفته بعد بستهای از لوازم شخصی این هنرپیشه به دفتر یکی از روزنامههای آمریکا ارسال گشت. البته تمامی این لوازم با گازوئیل شسته شده بودند بطوری که هیچ اثر انگشتی روی آن یافت نشد و فرستنده بسته نیز برای همیشه مجهول ماند. دههها تحقیق و بازجویی از متهمین متفاوت هیچ کورسویی از امید برای حل این معما بوجود نیاورد. این قتل از منظر تاریخی نقطه مقابل عصر طلایی هالیوود محسوب میشود. ماهیت مخوف جنایت این واقعیت را برای همیشه در اذهان شکل داد که حتی در میان زرق و برق و شکوه، هیولاهایی وجود دارند که میتوانند جنایاتی این چنینی مرتکب شوند.

وقایع اندکی را در تاریخ جنبشهای حقوق بشری آمریکا میتوان یافت که به اندازه قتل بی رحمانه اِمِت تیل تاثیر گذار بوده باشند.اوت ۱۹۵۵، تیل ۱۴ ساله در تعطیلات به میسی سیپی میرود تا به اقوامش سر بزند. ولی در شهر اتفاقی از یک مغازه بقالی خرید میکند و صاحب مغازه (کارولاین برایانت) با تیل نوجوان مشغول صحبت میشود. همسر کارولین همراه با تعصبات افراطی نژاد پرستانه از صحبت کردن پسر بچه سیاه پوست با همسرش خشمگین شده و پس از تعقیب اِمت منزل دایی او را پیدا میکند.شب هنگام همسر کارولاین به همراه دو دوست دیگرش به منزل مورد نظر حمله کرده و پس از ضرب و شتم شدید امت یکی از چشمهای او را از کاسه در میآورند و پس انواع از اهانتهای فیزیکی با اسحله به سر او شلیک میکنند. جسد امت چند روز بعد در رودخانه پیدا شد.به دلیل ماهیت وحشیانه و غیر انسانی جنایت، مادر امت تصمیم میگیرد مراسم خاکسپاری را با تابوت باز انجام دهد. روزنامهها عکس پیکر تکه تکه امت را چاپ و منتشر کردند و همین موضوع خشم عمومی را نسبت به عاملان و انگیزههای پس جنایت به نقطه اوج خود رساند. اعتراضات و خشم عمومی تا جایی پیش رفت که قانون حقوق بشری سال ۱۹۵۷ به تصویب رسید.بریانت و همدستانش توسط دادگاهی متشکل از هیئت منصفه تماما مرد و سفید پوست، از کلیه اتهامات تبرئه شدند، اما چند ماه بعد در مصاحبه با نشریه Look به جرم وحشیانه خود اعتراف کردند.نکته جالبتر اینکه عاملان این جنایت هیچگاه زندانی نشدند.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عااااااا+لی
خیلی ممنون✨😭
خیلی خواهش