
اولش غم انگیزه ولی بعدش باحال میشه...
این قسمت«شوکا+رابی=شوبی»

« توی قفس بودم ،چهارتا افسونگر داشتن منو برای بیل سایفر می بردند که یهو شوکا رسید به دادم و آهنگ«انگار فردایی نیست»بلک پینک رو خوند و بعدش...» وسط حرف میبل پریدم و گفتم:« انقدر شبیه آدم های مریض خوندم که اون افسونگر ها سرشون درد گرفت و اوفتادن زمین!هه هه هه...» همه برام دست زدند. نباید هیچکی از اینکه جادو دارم پی ببره،مگر نه فکر می کنن بیل سایفرم و منو محاکمه میکنند. میبل گفت:«ولی...» به میبل گفتم:« اونجارو نگاه کن! توله سگ!» میبل حواسش پرت شد و به دنبال توله سگ رفت.

فورد کنارم اومد و گفت:« نمیدونستم بلدی آهنگ بخونی ها!» جواب دادم:« نمیدونستی چون فقط یک روزه که از وجودم با خبر شدی.» فورد لهن صداش رو اوورد پایین و گفت:«منم یک روزی یک دختر داشتم.» «تو چطور دختر داشتی؟!» جواب داد:«سال ها پیش، وقتی هنوز چهل سالم بود و قبل از اینکه با بیل آشنا شم،ساعت 11 شب،صدای گریه ای رو شنیدم.با تمام سرعت صدای گریه رو دنبال کردم و دیدم دختری دو ساله توی سبدی نشسته بود و رودخانه اون رو داشت میبرد.از رودخونه نجاتش دادم و عاشق اون دختر شدم.» پرسیدم:« اسم دختر چی بود؟» فورد کمی فین فین کرد و گفت:« ماهک.»
.» با سرعت به طرف اتاقی رفتم که فرشش جادوییه،چون اونجا دیگه اتاقم بود. دل تو دلم نبود چیز هایی که فورد گفته بود رو بنویسم!یک نفر در زد.دیپر بود:«سلام.خوبی؟» هنوز بخواتر اینکه بهم گفت دیوونه ناراحتم. کنارم نشست و گفت:« ببخشید اگه ناراحتت کردم،خیلی خوب بلد نیستم با دخترا حرف بزنم.» فقط با وندی جونش بلده حرف بزنه.

با سرعت به طرف اتاقی رفتم که فرشش جادوییه،چون اونجا دیگه اتاقم بود. دل تو دلم نبود چیز هایی که فورد گفته بود رو بنویسم!یک نفر در زد.دیپر بود:«سلام.خوبی؟» هنوز بخواتر اینکه بهم گفت دیوونه ناراحتم. کنارم نشست و گفت:« ببخشید اگه ناراحتت کردم،خیلی خوب بلد نیستم با دخترا حرف بزنم.» فقط با وندی جونش بلده حرف بزنه. با آرامش بهش گفتم:«حوصله ات رو ندارم.» و از اتاق خارج شدم.

استنلی بهم سه میلیون دلار داد و گفت:« برو یک چیز برگر و سیب زمینی با سس اضافه همراه با پپسی برام بخر. غر هم نزن!» تنها راهی که از دیپر دور بمونم همین بود.پول رو توی جیب هودی ای که میبل بهم داده بود گزاشتم و از معما کده ی شک دور شدم. وقتی به پیتزا فروشی لری رسیدم یک چیز برگر و سیب زمینی با سس اضافه همراه با پپسی خریدم. فکر کنم استنلی ریاضی بلد نیست چون پولش دو میلیون تومان شد.

از پیتزا فروشی که در اومدم، سوار دوچرخه ی میبل شدم و به طرف معما کده ی شک راه اوفتادم.«پیس. هی خانم کوچولو!» به پشت سرم نگاه کردم و سه تا پسر حدودن 15 ساله دیدم.اونارو قشنگ میشناختم! سر گروه«رابی» گفت:« یا اون یک میلیون رو رد میکنی بیاد، یا کتکت می زنیم.» یکی دیگه از اونا گفت:« بهتره بدیش...» پول هارو توی دستم فشار دادم و آروم آروم به طرف عقب رفتم. ناگهان رابی از یقه منو گرفت گفت:« هی توباسو!اون چوب بیس بال رو بده به من!»
وای خدایی من! من خیلی ناخواسته با مشت به رابی زدم.همون مشتی که آنیا فورجر به دامیان زد. رابی پرت شد اون ور کوچه. با دوتا چشمش قرمزش به من نگاه میکرد.من هم با دوتا چشم ترسیده ام نگاش میکردم.

رابی فریاد زد:« بگیریدش!» توباسو و اون یکی پسره به طرف من اومدن،منم از ترس فرار کردم.رابی وقتی دید بقیه ی پسرا کاری نمی کنن خودش طرف من دوید، منو گرفت و آماده شد با مشت بزنه به چشمم. وندی:« اینجا چه خبره؟» وای! وندی! بانوی فرشتگان عاشق به دادم رسید و منو سوار ماشینش کرد. ازم پرسید:« اونجا چه اتفاقی افتاده بود؟» جواب دادم:« فکر کنم می خواستن پولی که استن بهم داده بود رو بگیرن،من هم با مشت زدم توی صورت رابی.»وندی خنده اش گرفت و گفت:«خوب کاری کردی دختر! چون رابی افسردگی داره اون مشت میتونه کاری کنه که یادش بره افسردگی داره!» این بار هردومون با صدای بلند خندیدیم.

وقتی به معما کده رسیدم که استن مشتری داشت. برای همین ناهارشو روی تختش گزاشتم. عصر که شد دیپر و میبل بیرون رفتند که کار های دوقلویی کنن.کاشکی منم دوقلو بودم. خیلی منتظر دیپر و میبل موندم تا شب شد.
بلاخره ساعت هشت شب اونا اومدن. میبل گفت:« شوکا جون چشاتو ببند و برو تو زیر زمین.» گفتم:« یک دستی میرسونی؟» دوتایی باهم رفتیم زیرزمین و صدای قفل در رو شنیدم. چشمام رو باز کردم و دیدم دیپر جلوی من وایساده بود. بهم گفت:« شوکا ببخشید که به بدنت گفتم زشت و دیوونه صدات کردم. اومیدوارم منو ببخشی...» در دستش کادویی به رنگ یاسی بود. بازش کردم و چیزی دیدم که همیشه آرزوی دیدنش رو داشتم. فریاد زدم:« دست بند دوستی!» دیپر گفت:« اومیدوارم منو بخشیده باشی، داری گریه میکنی؟» آره!داشتم گریه می کردم.سمت دیپر دویدم و اون رو بقل کردم.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد اومد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خیلی داستان قشنگیه💙💙
ممنون!
خواهش میکنم. منتظر پارت های بعدی هستیم
پارت بعد یکم کوتاهه.
و توی بررسیه.
والا پارت پنج چهار روزه تو بررسیه.
چهار بار ویرایشش دادم!
پاکش کن دوباره بساز شاید بشه.
منم پستم یه هفته توی صف بررسیه
محشر مثل همیشه