
های گایززز 😇 این اولین داستان منه درباره تهیونگه💜 اومید وارم خوشتون بیاد 🤗 لایک کامنت فراموش نشه💚💓
اسم شما در این داستان ا.ت شروع: از سر کار اومدم خیلی خسته بودم ظاهرا یه تصادف شده بود و چند تا ماشین تو تصادف چپ شده بودن کلی زخمی و البته جنازه آوردن بیمارستان اول یه دوش گرفتم یه کاسه نودل برداشتم و رو مبل نشستم همینطوری که می خوردم تلوزیون رو روشن کردم اخبار بود خواستم بزنم کانال دیگه که با خبری که گفت تا مرز سکته رفتم 😯😨
اخبار:توجه وضعیت اضطراری لطفا توجه کنید امروز قاتل حرفه ای و رئیس مافیا کیم تهیونگ از زندان فرار کرد او تا الان بیشتر از ۱۰۰ نفر رو به قتل رسونده .لطفا بعد از ساعت ۱۸ از خونه هاتون خارج نشید و از سیستم امنیتی خونتون مطمئن بشید پلیس در تلاش برای دستگیری این قاتل زنجیره ای هست ممنون از توجه تون انقدر تو ی شک بودم که از افتادن کاسه نودل و کنترل از دستام هیچی نفهمیدم دلشوره گرفته بودم 😣
نمی دونستم چیکار کنم فرار کنم خواستم از رو مبل بلند بشم که دستی روی شونم قرار گرفت و منو نشوند روی مبل از ترس فقط به روبه رو نگاه می کردم صدایی که نزدیک گوشم بود شنیدم سلام عزیزم من برگشتم 😈😈 خودش بود تهیونگ😰 قلبم انقدر تند میزد که هر لحظه احتمال میدادم از سینم بزنه بیرون 😰😰
پیام های بازرگانی😂😂😂😂😂😂😂😂😂 دیشتلدیدین ماشاالله💃💃💃😂😂😂😂😂😂😂😂😂 دیشتلدیدین ماشاالله😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
اون لحظه واقعا آرزو داشتم این یه خواب باشه امیدوار بودم اینم مثل شبای قبل یه کابوس باشه که هر چه سریع تر تموم بشه کابوس تهیونگ بعد اون اتفاق تهیونگ کابوس شب و روز من بود 😓
(فلش بک ) ۳ سال پیش ا/ت امروز بالاخره فارق التحصیل میشم خیلی ذوق دارم بالاخره واقعا شدم خانم دکتر وای از فکر اینکه از این به بعد به من میگن خانم دکتر داشتم میمردم البته فقط یه نفره که وقتی بهم میگه خانم دکتر سر تا پا شور میشم و عشق میکنم 😍❤ وقتی بهم میگه خانم دکتر تمام خستگیم از بین میره💖 اصلا با هر اسمی که صدام میکنه سر تا پا شور و ذوق میشم💖 هر وقت مخاطب حرفاشم وقتی بهم خیره میشه و حرف میزنه حتی وقتی هیچی نمی گه همه حرفاش حرکاتش صداش همه و همه من عاشق تمام وجود اون یه نفرم اون کسیه که کنارش آرامش میگیرم اون یه نفر تهیونگه اون تنها شخص و البته مهم ترین شخص توی زندگیمه . تو افکار خودم غرق بودم که با صدای یورا به خودم اومدم یورا :کجایی دختر بلند شو بریم !! ا/ت:هاا........ هیچ جا بریم یورا:بله معلومه بلند شدم و همراه یا یورا به سمت سالن رفتم و روی صندلی نشستم مراسم با ورود مجری شروع شد و هر بخش که شامل سخنرانی استاد ها و سخنرانی مدیر دانشگاه میشد اجرا میشد بعد از اهدا لوح ها و خوندن سوگند مراسم تموم شد همه از سالن خارج شدن به حیاط دانشگاه رفتم اونجا خانواده ها با بچه هاشون بودن و اونها رو تشویق می کردند ☺
دلم گرفت من مثل همیشه تنها بودم من تو پرورش گاه بزرگ شدم و خانواده ای نداشتم این بارم مثل تمام لحظه های مهم زندگیم تنها بودم خواستم به سمت خوابگاه قدم بردارم که
دستای یه نفر از پشت دورم حلقه شد اول شوکه شدم ولی بعد با صدای تهیونگ لبخند ریزی رو لبام نشست تهیونگ: فارق التحصیلیت مبارک خانم دکتر من🥰😍🥳 با اعتراض برگشتم طرفش و گفتم ا/ت: یاااااا تهیونگ تهیونگ سرش و یکم کج کرد و گفت تهیونگ:جانم؟!😊🙃 ا/ت:مگه نگفتم منو خانم دکتر من صدا نکن تهیونگ خم شد کنار گوشم و گفت . :پس چی بگم 😉 بعد صداش و آروم کرد و گفت :چطوره بگم بیبی😈 آروم هلش دادم گفتم :بی تربیت لوس چند قدم ازش دور شدم که با صدای آروم گفت یا ا/ت وایسا کارت دارم خواستم یکم اذیتش بدون توجه به حرفش قدم برداشت تهیونگ:یااا ا/ت وایستا واگرنه پشیمون میشی بازم بهش اهمیت ندادم که تهیونگ داد زد تهیونگ:یاااا خانم مین ا/ت میشه یه لحظه برگردید انقدر بلند داد زد که همه برگشتن و به ما نگاه کردن با تعجب بهش نگاه کردم بهش اشاره کردم آروم تر ولی با اون با شیطنت ابرو هاشو بالا انداخت با صدای بلند شروع به حرف زدن و همون جوری آروم به سمتم قدم برداشت تهیونگ:یا خانم مین ا/ت من یه درخواستی از شما داشتم تو همیشه به من میشه پسره ی بی تربیت لوس با حرفش یه لبخند اومد رو صورتم :من می خواستم این در خواست رو یه جای دیگه بگم بهت و از اونجایی که توعم یه دختر بی تربیت و لوس هستی من اینجا بهت میگم دیگه بهم رسیده بود بهم یه جعبه حلقه از تو جیبش در آورد و جلوم زانو زد و گفت تهیونگ:خانم ا/ت قبولی می کنی با این پسر خوشتیپ و البته لوس بی تربیت ازدواج کنی؟؟؟ لبخند بزرگی زدم همه دانشجو ها داشتن یک صدا داد میزدن قبول کن ادامه دارد.....
پایان😍😘
امید وارم خوشتون اومده باشه 😍 منتظر بارت بعد باش😚 لایک و کامنت فراموش نشه😉😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام دوستان
من برام مشکلی پیش اومد که پروفایلم رو عوض کردم لطفا با این یکی پروفایلم بقیه داستان رو بخونید ممنون
سلام مجدد😥دوباره پروفایلم تغییر کردددد😣😣😣😣
پارت بعدی از هفته ی بعد میذارم 😘😘ببخشید دیشب پارت جدید گذاشتم الان اومدم تستچی دیدم پروفایلم پاک شده 😓😓😓😓😓😓😓😓😓😓😓
زبون روزه خیلی خندیدم
خیلی خوب بود 😍💜
خیلی طول میکشه برسه به زمان حال؟
تروخدا پارت بعدی رو زود تر بزار عاشق این سبک داستانام
خیلی عالیییی بود💝💝💝💝💝😘
لطفا پارت بعدی رو بزار💛
پارت بعدددددددددد
زیادی خوبه😍😍😍😍
پارت بعد رو کییییی میزارییییییییییییی
خیییییییییلییییییی عالی بود 🍦❤❤🍦
و دو نکته : پارت بعد سریع بیاد و زیاد تر و طولانیییییییییی تر
ممنون 🍫
حتمااا عزیزم مرسی که انجام دادی😘😘😘
گذاشتم تو برسیه
خواهش میکنم خواهش میکنم پارت بعدی رو بزار
تازه از خواب پاشدم اودم تستو خوندم برق از سرم پرید
گذاشتم تو برسیه عزیزم💕💕💕💕💕
مرسی که انجام دادی😚😚😚😚
خیلی خوبه
لطفا زودتر پارت بعد و بزار
مرسی عزیزم💕💕💕💕
پارت بعد رو گذاشتم تو برسیه😀😉