
بارتیموس کراوچ جونیور یه پسر باهوش با موهای بلوند کاهی و صورت کک مکی بود.اونم مثل خیلی از جادوگرای جوان وقتی به ۱۱ سالگی میرسه وارد هاگوارتز میشه و احتمالا توی یکی از دو گروه اسلیترین یا ریونکلاو میفته.

اکثر پاتر هدا دیدگاه و نظر خوبی راجب این کاراکتر ندارند. وقتی داشتم توی پینترست کامنت های یه میم خارجی رو از جام اتش میخوندم یکی از کاربرای اونجا زیر اون عکس کامنت گذاشته بود که اگه این مرد جلوش سبز بشه مثل اینه که جامپ اسکر شده باشه. به هر حال انتظار زیادی نباید داشته باشیم وقتی فیلم از اول تا اخر این کاراکتر رو روان پریش جلوه داده بود🤷♀️ البته بازیگرش بداهه سازی خیلی جذابی انجام داده بود و واقعا بازیگریش محشر بود ولی نمیشه این واقعیت رو نادیده گرفت که این بچه اونجوری که توی فیلم به تصویر کشیده شده بود نبود.

بزارید از سکانس دادگاه کارکروف مرگ خوار بلغارستانی شروع کنیم.توی این دادگاه اون به شرط اینکه مرگ خوارها رو لو بده ازاد میشه و اونم از ترس دیوونه سازها این مار رو انجام میده ولی اخرین نفری که لوش همه رو توی شک قرار میده چون اون کسی نبود جز بارتیموس کراوچ جونیور پسر مقام رسمی وزارت خونه. وقتی کارکروف اسم بارتی رو میخونه و به عنوان یه مرگ خوار لوش میده اون با یه کت و شلوار شیک کلاسیک از بین تماشاچی ها خیلی اروم بلند میشه و به طرز احمقانه ای مثل میمون میپره وسط دادگاه تا به کارکروف حمله کنه چون به ولدمورت خیانت مرده. نگهبان ها اون رو میگیرن ولی بازم این بچه ول کن نیست.میره سر میزه قاضی یعتی همون پدرش اقای مراوچ و با این همه اتفاقی که اونجا افتاد تنها چیزی که به پدرش میگه اینه که "سلام پدر" و زبونش رو مثل مار میاره بیرون و تکون میده اقای کراوچ کاملا توی شک بوده و میگه که من همچین پسری ندارم یا احتمالا تو پسر من نیستی "دقیقا یادم نمیاد ولی یه همچین چیزی بود" و میبرنش

توی کتاب ، بارتی به عنوان یه تماشاچی حضور نداره بلکه به عنوان مجرم وسط دادگاه روی صندلی زنجیره دار نشسته. بارتی اون لحظه اصلا مثل بارتی توی فیلم به کسی حمله نمیکنه بلکه خیلی وحشت زده بود،بدنش میلرزید،موهاش روی صورتش افتاده بود و صورتش مثل گچ سفید شده بود.اون مدام وسط صحبت کردن پدرش راجب حکمی که قراره برای اون صادر بکنه میپرید و قسمش می داد که من این کار رو نکردم. مادرش هم که کلا از فیلم حذف شده دقیقا کنار اقای کراوچ نشسته بود و با دیدن وضعیت پسرش گریه می کرد. بارتی بیشتر به مادرش امید داشت و اون رو صدا میزد که کمکش کنه ولی هیچ کاری از دست مادرش بر نیومد . اخرین دیالوگی که بین این پدر و پسر رد و بدل شد این بود که بارتی پدرش رو صدا میزنه و میگه من پسرتم و پدرش که توی فیلم کاملا توی شک بود اینجا توی کتاب بیش از اندازه عصبیه و با نعره میگه که "تو پسر من نیستی!من دیگه پسری ندارم!

بقیه سکانس های فیلم چندان تفاوتی با کتاب نداره ولی این بخشی که ازقلم دفتاده بود این بود که بارتی از همون اول روان پریش نبود. اون به مدت یک سال توی ازکابان زندانی شد و گفته میشه اون موقع خیلی مریض بود و حالش اصلا خوب نبود. دیوونه سازهاهم کل انرژیش رو ازش میگرفتن و اونم مثل چی از اونها میترسید.از طرفی وقتی مادرش قبل از مرگش میاد تغییر شکل میده و جاش رو با پسرش عوض میکنه و همونجا میمیره ، درسته که بارتی از شر زندان و دیونه سازها خلاص میشه ولی وفادریش به ولدمورت چشمش رو کور میکنه و اجازه نمیده محبت مادرش رو ببینه و زندگیش رو از نو شروع کنه.

برای همین وقتی پدرش وفاداری سرسخت بارتی به ولدمورت رو متوجه میشه اون رو با طلسم فرمان کنترل میکنه و به مدت ۱۰ سال پسر خودش رو حبس خونگی میکنه.بارتی حتی توی خونه هم مجبور بود زیر شنل نامرئی باشه. این یکم عجیب نیست؟منظورم اینه که اکثر اوقات اون با وینکی و پدرش فقط توی خونه هستند.. حالا بدون در نظر گرفتن اون لحظه ای که برتا وارد خونه میشه و راز کراوچ رو کشف میکنه توی موقعیت های دیگه لزومی برای پوشیدن شنل نانرئی نداشت پس.. ممکنه بخاطر این باشه که پدرش چشم دیدنش رو نداشت یا یه همجین چیزی؟ به هر حال همه اینها کافیه تا روان یه ادم رو بهم بزنه و به چیزی که الان هست تبدیلش کنه

رابطه پدر و پسری کراوچ و بارتی خیلی جالب نیست. اقای کراوچ از اون دسته پدرایی هستی که انتظار بالایی از پسرش داره ولی در عین حال به اندازه ای که به وزارت خونه و شغلش اهمیت می داد برای بارتی این کار رو نمیکرد و کنارش احتمالا مدام بارتی رو بخاطر کوچیکترین اشتباهات سرزنش میکرد.

من احتمال میدم بارتی هم یه جورای وضعیتش با ریگولوس نزدیک بود اون ممکنه گروهبندی اصلیش اسلیترین باشه ولی برای اینکه پدرش رو نا امید نکنه احتمالا توی ذهنش انتخواب کرد تا ریونکلاو باشه و کلاه گروهبندی هم این رو ازش قبول میکنه. اون توی مدرسه گرچه شخصیت سرکشی ممکنه داشته باشه ولی توی درساش واقعا حرف نداره و نمراتش همیشه بالاست. احتمالا از اینکه تابستون ها باید میرفت خونه احساس خفگی میکرد چون مجبور بود شخصیت واقعیش رو پنهان کنه و طبق مقررات پدرش رفتار کنه و مورد توجه اون بود اصلا کار راحتی حتی برای بارتی که تنها پسرشه نبود.

بعد از این همه سال وقتی نمیتونه محبت پدرش رو به دست بیاره جذب لرد ولدمورت میشه و فکر کنم ولدمورت از اونجایی که یکی از اهدافش جذب نخبه های با استعداد هاگوارتز بود اون رو میپذیره. بارتی بخاطر این ولدمورت رو دوست داره چون هردوتاشون این نقطه مشترک رو داشتند مه پدراشون ادمایی بودند که اونها رو به نوعی ترک کردند و حمایتی از هیچ کدوم از اونها ندیدن. فن ها احتمال میدند که ولدمورت جایگاه یک ارباب و شایدم یه پدر برای بارتی داشته

از نظر فندوم بارتی باز با هردو بارتی توی کتاب و فیلم فرق داره. اون یه پسر سرکش با تتو و پیرسینگ و موهای قهوه ای و سبز به تصویر کشیده میشه. کسی که هرکاری برای عصبانی کردن پدرش و جلب توجه صمیمیترین فرد زندگیش ایوان رزیر انجام میده.

فن کستش الیوت دماوری از سریال اسکم فرانسه هست با بازیگریه مکسنس دنت فوول . الیوت و بارتی شخصیت هاشون از دیدگاه فن های شبیه به همه.هردوتاشون حیوون روحیشون یه راکون هست و اگه بخوام توضیح واضحتری راجب شخصیت این دوتا بدم. الیوت یه Enfp توصیف میشه یه پسر شاد و سر زنده که گاهی اوقات سرکش میشه و بارتی هم یه Entp هست. فرقی که بین این دو نفر وجود داره اینه که الیوت برای بارتی بودن مثل خر کیوته@_@

یه فکت متفرقه راجب این بازیگر که بد نیست بدونید اینه که اون اونقدراهم از فیلم هری پاتر دور نیست که فقط به عنوان یه فن کست شناخته بشه و خودش توی یکی از فن میدهای هری پاتر با عنوان خانه گانت ، نقش تام ریدل یا همون ولدمورت رو بازی کرده🤷♀️ فقط خدا مسدونه چقدر دنبال این فیلمه گشتم ولی نتونستم ببینمش..
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پستت عالی بود
خسته نباشی
ممنون✨️
در وزارتخونه رو باید گل گرفت با این بلاهایی که سر این بچه، سیریوس و خدا میدونه چند نفر دیگه آوردن!
واقعا💔
بیچاره بشه های م-آیرایی