
این مطلب قراره مهمترین و البته اولین مطلب من باشه، ما قراره به زمان سفر کنیم و سرگذشت و زندگی دزیره اوژنی رو بررسی کنیم و همچنین بهتون بگم منظور جمله ی "میخندی اوژنی" چیست، تا اخر این سفر زمان با من باش ! 🙂↕️

خلاصه ی زندگی و سرگذشت اوژنی : برناردین اوژنی دزیره کلاری در ۸ نوامبر ۱۷۷۷ میلادی در مارسی به دنیا اومد و دختر فرانسوا کلاری تاجر ابریشم بود. برادر او اِتین از انقلابیون بود ولی توسط ژاکوبنی (افراطیهای انقلاب فرانسوی) دستگیر شد. اون طی فرایند آزادی برادرش با برادر ناپلئون آشنا شد. برادر ناپلئون به نام ژوزف بُناپارت، به دلیل فقر و دیدن جهیزیه گرونِ خواهر دزیره یعنی ژولی کلاری با او ازدواج کرد. از طرفی رابطه عاطفی و عاشقانه ای بین دزیره و ناپلئون ژنرال جوان ژاکوبنی شکل گرفت تا حدی که قرار ازدواج گذاشته و زمان آن هم مشخص شد ولی ناپلئون اندیشههای جنگ با ارتش آزادیخواه ایتالیا را داشت در حالی که پول سفر به پاریس را هم نداشت. دزیره به او ۹۸ فرانک پسانداز خود را میدهد تا ناپلئون به پاریس برود. آن دو در سال ۱۷۹۴ بایکدیگر نامزد شدند، اما دو سال بعد ناپلئون به دور از چشم دزیره و بهطور یک طرفه نامزدی خود را با او لغو کرد و در پاریس در تاریخ هشتم مارس ۱۷۹۶ با ژوزفین دوبوهارنه که زنی بیوه و دارای موقعیت و روابط اجتماعی بالایی در آن زمان بود ازدواج کرد. البته ناپلئون قبل از مراسم تاج گذاری اش بعد از سالها ۹۸ فرانک طلای امپراتوری برای دزیره میفرستد. دزیره نیز که در ابتدا قرار بود با ناپلئون ازدواج کند با سفر مخفیانه به پاریس و شنیدن خبر ازدواج ناپلئون، با یک ژنرال جوان فرانسوی به نام ژانباتیست برنادوت که بعداً همسر او و بعدتر به ترتیب وزیر جنگ دولت جمهوری فرانسه، مارشال امپراتوری ناپلئون بناپارت و سپس پادشاه سوئد میشود، آشنا میشود. ناپلئون نیز که ژنرالی جسور بوده، ارتش فروپاشیده فرانسه را به ارتشی کارآمد و منظم تبدیل میکند و ایتالیا را فتح میکند و خودش آماده لشکر کشی به مصر میشود. پس از مدتی به فرانسه برمی گردد و طی یک کودتا قدرت را در دست میگیرد. سپس در اولین تصمیم خود، برادرش را کنسول فرانسه در ایتالیا میکند. با جابه جایی ژولی به ایتالیا دزیره برای فرار، از غم و افسردگی با خواهرش به ایتالیا میرود. خواهر بزرگتر وی، ژولی کلاری که با ژوزف بناپارت برادر ناپلئون ازدواج کرده بود، اندکی بعد ملکه ناپل و اسپانیا شد. او وقتی که به فرانسه بازگشت با همسر آینده خود آشنا شد. او در ۱۶ اوت ۱۷۹۸ با ژنرال فرانسه ژان باتیست برنادوت ازدواج کرد. در سال ۱۷۹۹ آنها صاحب پسری به نام اسکار شدند. همسر او در سال ۱۸۰۴ از طرف ناپلئون به فرمانداری هانوفر و پس از آن در سال ۱۸۰۵ به عنوان حاکم د پونت کورو منصوب شد. برنادوت به دلیل رشادتهای و نبوغ رهبری خود ارتش فرانسه را تا دانمارک پیش برد اما برخلاف دستور بناپارت امپراتور وقت، اجازه حمله به سوئد را نداد و در عوض افسران سوئدی را به چادر خود فرا خواند و به آنها توصیههای نظامی برای دفاع از خود در مقابل سیستم قاره ای ناپلئون کرد. پس از قتل گوستاو چهارم (ولیعهد) مجلس سوئد مارشال ژان باتیست برنادوت را به ولیعهدی و فرزند خوانده پادشاه اعلام کرد. در همین سال برنادوت طی نامه ای از ناپلئون در خواست کرد تابعیت فرانسوی دزیره کلارکی خودش و اسکار (فرزندشان) را لغو کند تا تابعیت سوئدی بگیرند؛ و دزیره رسماً همسر ولیعهد سوئد و ملکه آینده این کشور شد. اما دزیره در پاریس ماند چون احتمال شکست ناپلون در روسیه زیاد بود او میخواست در صورت فتح پاریس توسط متحدین از خواهرش ژولی بناپارت (ملکه اسپانیا و زن برادر ناپلئون) و خواهر زادههایش در خانه خود نگه داره.

و همچنین برنادوت در سال ۱۸۱۰ به عنوان ولیعهد سوئد انتخاب شد و دزیره در همان ۱۸۱۰ به همراه وی از سوئد دیدن کرد ولی نتوانست خود را با آداب و رسوم دربار عادت دهد. پس از مدتی به بهانه آب و هوای نامناسب سوئد و وضع سلامتی خود، در حالیکه همسر و فرزندش در سوئد ماندند، به تنهایی به فرانسه برگشت. دزیره مجدداً در سال ۱۸۲۹، پنج سال بعد از به تخت نشستن همسرش در یازده ماه می سال ۱۸۱۸، به سوئد مراجعت کرد و به عنوان ملکه سوئد تاجگذاری کرد.

مرگ و کتاب دزیره: آن ماری سلینکو(۱۹۸۶–۱۹۱۴)، نویسنده و روزنامهنگار اتریشی که خالق آثار پر فروش آلمانی است. آخرین اثر وی دزیره در سال ۱۹۵۱ است که زندگی ملکه دزیره را به قلم تحریر درآورد. این کتاب به ۲۵ زبان زنده جهان از جمله زبان فارسی ترجمه شده. دزیره کلاری شوهرش را در سال ۱۸۴۴ از دست داد و بیوه شد. بعد از فوت شوهرش چند بار قصد استعفا از مقام خودرا داشت تا به نزد خانواده خود که سالها بود در ایالت لوئیزیانای آمریکا میزیستند برود اما ملت سوئد اجازه این کار را به او ندادند. سرانجام او یک سال پس از مرگ تنها فرزندش اسکار که بعد از پدرش به عنوان اسکار اول برتخت نشسته بود در سال ۱۸۶۰ در سن ۸۳ سالگی بعد از بازدید از اپرا در قصر استکهلم زندگی را بدرود گفت و پیکرش را در کنار مزار همسرش در کلیسای لوتران به خاک سپردند.دزیره پادشاهی همسرش، پسرش(اسکار یکم) و یک سال پادشاهی نوه خود(کارل یوهان پانزدهم) را دید و درگذشت.

و اما "میخندی اوژنی" یعنی چی؟ اصلا کی اینو گفته؟ الان براتون میگم، میشه گفت اولای کتاب ناپلئون و دزیره بعد خبر تایید نامزدی ژولی و ژوزف باهم به جایی که همیشه میرفتن رفتن و از پشت حصار وقتی نسیم خنکی داشت میزد به چمنزار نگاه میکردند و این مکالمه رو شروع کردن: ناپلئون بلامقدمه از من پرسید: تو از سرنوشت آیندهات واهمه نداری اوژنی؟ وقتی ما تنها هستیم اغلب به من «تو» میگوید با اینکه رسم نیست حتی نامزدها یا زنوشوهرها به هم «تو» بگویند. من سری تکان دادم: ترس از سرنوشتم؟ نه، نمیترسم. کسی چه میداند چه سرنوشتی در انتظار ما است. چرا باید از یک چیز ناشناس ترسید؟ عجیب است که اغلب اشخاص ادعا میکنند از سرنوشت خود بیخبرند… صورت او در موقع ادای این کلمات در مهتاب خیلی رنگپریده بود. چشمهای کاملاً بازش به نقطۀ دوری خیره شده بود. ادامه داد: من سرنوشتم را احساس میکنم. با تعجب پرسیدم: و… از آن میترسید؟ نه. من میدانم که کارهای بزرگی خواهم کرد. من برای بهوجود آوردن و ادارۀ مملکتها خلق شدهام. من جزء آن عدهای هستم که تاریخ دنیا را بهوجود میآورند. اوژنی خندید! ناپلئون با قیافه ای جدی گفت:میخندی اوژنی؟ اوژنی میخندی؟
خب امیدوارم برید و کامل این کتاب رو بخونید و همچنین از مطلب من خوشتون اومده باشه، منبع من نیمی ویکی پدیا بود و نیمی اطلاعات خودم، من در اصل چون دزیره کتاب مفصل و زیادیه و هرکسی نمیتونه بخونه پادکستشو در برنامه ی CastBox گوش دادم و ازش لذت بردم. شماهم اگر این کتاب رو خوندید توصیه ای داشتید یا بنظرتون جمله ای زیبا و با معنی میومد توی نظرات بنویسید و من پین میکنم، ممنون که تو این سفر همراهم بودید، دوستون دارم. بدرود تا درودی دیگر!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
با اینکه ویوی زیادی نگرفت و دیده نشد ولی ممنونم از حمایتاتون، بنظرم برای شروع عالی بود! 💘✍️
زیبا بود
امید ویژه شدن و دیده شدن👊🏻
ممممرررسییی:)
♥️
خیلی عالیی بودد
ممنوننمم
عالی بودد
ولی کتابش😭
وای ارهه
پست باحالی بود ✨️
راستی برای ویو ها هم نگران نباش همه از همون اول پر بازدید نمیشن ، برای اینکه بقیه پروفایلتو ببینن ساختن اسلایس های حاوی میم یا مطالب جالب میتونه کمک کنه یا اینکه پست و تستای بیشتری بسازی
خیلی ممنونم از نظرت و نصیحتت حتما بهش عمل میکنم💘
عالی بود
ممنونممم زیباا
وای فکر کنم تابستون پارسال کتابشو خوندممم
خیلی قشنگه
البته خودت زیبا تری:)
ارهه خیلیی کتاب خوبیه :)) 🥲
ممنونم ازت تو خوشگلتری بانوی ایرانی من🤏🏼❤️🩹
اصلا مگه میشه ایرانی بود و زیبا نبود؟
نه والا نمیشه💅🏻
کتاب شاهکاری بود🛐
واقعا
وای دزیره خیلی قشنگ بود جدی
ارهه
همیشه دلم میخواست بخونمش وای 😭😭
برو پادکستش رو گوش کن
فکر خوبیه