با اینکه استقبال نداره ولی بفرمایید
روز اعدام فرا رسید یه لباس سفید دادن بهم با طناب بستنم وقتی رفتم مردم دست جیغ هورا میکشیدن و میگفتند بکشیدش اون باید بمیره فردی با لباسی عجیب و یک شمشیر بزرگ بالای سرم وایساده بود همون پرتال عجیب باز شد باز سیاهی سیاهی سیاهی وسیاهی یه مرد بالای سرم بود با یه روپوش سفید و موهای عجیب دستمو بلند کرد و
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
سلاام🙌
من تازه داستانتو پیدا کردم 😂👀
یه ایرادی که داره ...
خیلیبیییییییی کم میذاری😐😂
(ببین چقد این موضوع بهم فشار اورده😐😂)
اخه شش تا اسلاید؟ :(
خلاصه که یکم بیشتر بذار😐🙌😂
باشه ممنون 🥰🥰🥰
یا ابالفضل چی شد😐
من برم پارت بعدی
اِ پارت بعدی هنوز منتشر نشده😐
خب امیدوارم زود تر منتشر شه
😂😂😂 منم امیدوارم
البته ممکنه که دیگه بازگشت به گذشته نسازم استقبال خوبی نداشت