سلام.........برین تستو بخونین دیگه
یه روز همه باهم رفتن فروشگاه زنجیره ای کوروش بعدش جونگکوک و جین یه پنیر پیدا میکنن به اسم پنیر آمل پنیر رو با یه چندتا شیرموز میخرن میرن و چون راهشون از تهران تا همدان طولانی بود جونگکوک در هر ساعت ۳ شیرموز میخورد و در هر ساعت ۱ شیرموز میداد به جیمین(پ.ن:🤐شکمو جان خوبی من نمیفهمم با این وضع شیرموز خوردنت چجوری انقدر سیکس پک برجسته داری من نوفهمم)رسیدن همدان و نامجون راهنمایی کرد اونارو تا برسن به خونه هم دانشگاهی نامجون(هم دانشگاهیش دو رگه کره ای ایرانی بوده و توی همدان زندگی میکنه)
جین پنیری که خریده بود دراورد و همه با هم یه صبحونه خوشمزه خوردن تهیونگ:من تا حالا پنیر به این خوشمزگی نخورده بودم جین:برای پی دی نیم به جای لباس به عنوان سوغاتی از این پنیر ها ببریم(هم دانشگاهی نامجون اسمش کیوانه ولی تو کره بهش میگن سو هیونگ) سو هیونگ:اینا پنیر امل هستن تو همدان از اینا خیلی هست میتونین از سوپر مارکت ها بخرین نامجون:ممنون ولی ما فعلا امروز میخوایم یکم خوراکی بخریم و جاهای تاریخی همدان رو ببینیم رفتن سوپر مارکت و یکم پفیلا و شیرموز(😐💔)خریدن ولی جین تهیونگ یواشکی دو سه تا پنیر آمل چپوندن تو کیسه خرید🤐😂
رفتن کاخ ابوعلی سینا اونجا یه پیرمرد و پیرزن بودن که کتاب های تاریخی میفروختن کوک خم شد کتابارو ببینه شیرموزش ریخت رو کتابا(زارت😐) پیرزنه دمپاییشو دراورد به دنبال جونگکوک و کوک الفرار نامجون اومد به کوک کمک کنه از دست پیرزنه فرار کنه خورد به کتابا هم کتابا له و لورده شد(خدایا😐😂)پیرمرده هم دمپاییشو دراورد افتاد به دنبال نامجون نامجون و جونگکوک الفرار که رفتن تو کاخ پیش سو هیونگ تا از دست پیرزنه و پیرمرده در امان باشن(😂😂💔) سوهیونگ همه جارو نشونشون داد و رسیدن به یه جا که پنجرش پرده توری داشت جیهوپ اومد ببینه توره جنسش چیه دست زد به توره برق گرفتش پخش زمین شد(پ.ن:هوپی بیچاره🤕)
سوهیونگ کارکنان امنیتی رو صدا زد که اورژانس خبر کنن جین هم پنیر و چاقو و نون در اورد پنیر زد به نون کرد تو حلق جیهوپ جیهوپم مثل زامبی بلند شد(من خودم جر خوردم😂😂)از کاخ اومدن بیرون پیرزنه و پیرمرده دوباره نامجون و کوکی الفرار به سمت ماشین سوهیونگ(😂😐) سوار ماشین شدن پیرزنه و پیرمرده ماشین رو دنبال کردن تا خونه(چقدر اینا بی کارن😂😂😐) از ماشین پیاده شدن پیرزنه و پیرمرده با کتاب محکم زدن تو سر جونگکوک و نامجون جونگکوکم بیهوش پخش زمین شد(😐💔)بعد دویدن رفتن جین خیلی متخصص حلق کوک رو وا کرد و ۵ تا شرموز ریخت توش عین سوخت بنزین که جئون جونگکوک ما بلاخره به هوش اومد(😂💔)
از سوهیونگ تشکر کردن و فردا ظهر به سمت تهران حرکت کردن تو راه همش جین میگفت وایسین میرفت سوپرمارکت تو جاده ۵۰ تا پنیر آمل میگرفت میومد(😐😂💔قفلی زدم رو این سه استیکر😑اینم همینطور)
خب گایز این پارت هم تموم شد😀💜این به نظرم از بقیه پارت ها طنز تر بود خب بابای لایک و کامنتم بزارین
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ادامه...
چشم....
پنير شهر من :)
عالي :)
مرسی کیوتم💜