
چند قسمت داستان

رئیس پلیس شهر نگاهی گذرا به تمام افراد اطراف می اندازد:«محقق یکی از بهترین نیرو های پلیس که برای افزایش قدرت دفاعی پلیس شروع به ساخت هیولای اقیانوس🌊،گربه ی سطح a🐱،خنجر سطح a و چند رادار و دستگاه شکنجه کرد.»شهردار به میز گرد نگاه میکند:«در ابتدا هیولای اقیانوس از اداره ی پلیس توسط برادر زاده ام دزدیده شد،بعد از آن محقق تصمیم گرفت یک طلسم برای کشتن برادر زاده ام و آن هیولا بسازد و خنجر سطح a را ساخت.برادر زاده ام با هیولای اقیانوس به اداره ی پلیس حمله کرد.گربه و خنجر سطح a را همراه خودش برد»آراد با چشم های گرد شده ولی با تمرکز به شهردار نگاه میکند.نیوان در حال جستجو ی چهره ی پدرش، که متوجه بشود چطور باعث افتخار پدرش بشود.

رئیس پلیس کمی آب 🥤میخورد و گلویش را صاف میکند:«هیولای اقیانوس زره ی غیر قابل نفوذ دارد این باعث میشود که پسر عمو بدون آسیب زنده بماند خنجر سطح a🗡️ بر اساس ضعف های این طلسم ساخته شده ولی فردی که آن را توی دست میگیرد باید انتخاب شده باشد..چون خاطرات ذهن کسی که انتخاب نشده باشد،را گرفتار طلسم ابدی خنجر میکنند.»شهردار سرش را بالا میگیرد و به رئیس پلیس نگاه میکند

شهردار نفس عمیقی می کشد:«وقتی محقق توسط هیولای اقیانوس🌊 کشته شد،پسرش بدون اجازه ی پلیس قدرتی برابر با سطح a را ساخت.پلیس به خاطر رفتار غیر قانونی پسر محقق به آزمایشگاه محقق حمله کرد و پسر محقق با استفاده از قدرت اش تمام نیرو های پلیس را کشت.دست دوستی به پسر عمو داد ولی بعد از آن با خیانت به پسر عمو گربه و خنجر سطح🗡️ a را از دست آن بیرون آورد.»

رئیس پلیس:«هنوز نمیتوانم به خاطر کشتن نیرو های پلیس ببخشم اش،قدرت پسر محقق یک محل جدا از واقعیت هست که به جز قسمت اولش که یک اتاق شبیه نگهبانی هست بقیه ی قسمت هایش زندان است.زندان با تعداد زیادی محافظ⚒️..سرعت و دقت محافظین پسر محقق از هیولای اقیانوس🌊 بیشتره ولی زره ی هیولا به دست محافظین شکسته نمیشود»شهردار به آراد نگاه میکند.آراد چند نفس عمیق میکشد:«ضربه ی نهایی را باید آراد بزند.»

رئیس پلیس:«در ابتدا محافظ سابق و پسرش به محل ثبت قرارداد توسط پسر برادر شهردار میروند،پسر محقق با احضار کردن روح کسایی که کشته از زندان اش نقش پلیس های ویژه را بازی میکند چون پسر برادر شهردار توی حمله ی اول به پلیس های ویژه حمله میکند،بعد از آن محافظین زندان آزاد میشوند.اگر پسر محقق اشتباهی کرد،محافظ سابق جلوی کشته شدن پسرش را میگیرد و بعد از آن توی یک موقعیت مناسب نوبت خنجر است»

نیوان:«عمو شما یک چیز را فراموش کردید اگر پدر آراد کشته بشود و بعد از آن پسر محقق خیانت کند،چی؟»آراد با جدیت به نیوان نگاه میکند:«پدر من نمیمیره!»شهردار و رئیس پلیس به فکر میروند.پدر آراد:«میتوانیم گربه ی سطح a را با خودمان ببریم!»شهردار و رئیس پلیس با تعجب به پدر آراد نگاه میکنند.شهردار عصبی میشود:«نه،ما روی آن گربه کنترلی نداریم..من نمیخواهم محافظم و پسرش را از دست بدهم»رئیس پلیس:«ما باید خطر کنیم تا پیروز بشویم این تنها شانس هست.اگر قرار به کشته شدن باشد،محافظ سابق میمیرد چه گربه ی سطح a🐱 باشد چه نباشد!»

پدر آراد روی صندلی اش کمی حرکت میکند:«جناب شهردار من تضمین میکنم آن گربه🐱 متحد پسرم هست»شهردار با چشم های متعجب و جدی به آراد نگاه میکند،رئیس پلیس یک نفس آسوده میکشد.شهردار روی به پدر آراد:«من به شما اعتماد دارم،امیدوارم متوجه ی وضعیت باشید..این خطر بزرگی هست»پدر آراد:«من همیشه برای کشته شدن برای حفاظت از مردم حاضرم»
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اول؟
پنج نفر..:)
به عشق همین پنج نفر..
💤🐻🍬
عاالی 🐻🍬🍬
خیلیی خفن بیید 💤🐻🍬
حیح..ممنون:)..
نظر لطفته
🐻🍬🍬
آخه خداا چراا 💤🐻🤧
حیح..:))
غصه نخور..🥺🙂
باشه 🥺🐻🍬
عالی بود جنگل سبز عزیز🦦
کامنت جهت حمایت از شما
مرسی..:))))
خوابالو و sr عزیز این دفعه هم نشد دفعه ی بعد خدا بخواهد
آمین 🐻🍬
ناظر بودم
بازم ممنون
خیلیییی قشنگگگ بوددد
مرسی خواندید..