
سلام من با تست جدید اومدم امید وارم که خوشتون بیاد
میری کتابخونه تا کتاب بخری مثل همیشه میری تو بخش تخیلی و کتابی به اسم ققنوس میخری وقت ازاد دازری و میری جنگل تا کتابو بخونی که یهو از کتاب نور میاد و میری تو دنیا کتاب چیکار میکنی
بعد میفهمی که رفتی تو دنیا ی کتاب شخصیت جوزی تو کتاب رو گرفتی چیکار میکنی
نمیدونی باید چیکار کنی که دو نفر اونجان میگی
اونا میان پیشت و میگن سلام من ژاکلینم و منم چیمزم و تو هم خودتو معرفی میکنی و همه چیزو میگی
اونا میگن اگه تو جوزی باشی تو ثاستان کسی هستی که باید شهر نورلند رو نجات بده و باید الماس ابی رو داخل اب بندازی تا دروازه باز بشه و همه کاپیتان هایی که مخفیانه اومدن برای گنج از اینجا برن و مردم هم با خیال راحت زندگی کنند
خب مگه نگفتی جوزی هستی خوب وگرنه نمیتونی از کتاب بری بیرون خوب قدم اول چیه اون گفت الماس تو یه غاری هست که اونور جزیره هس و معلوم نیس باچی روبه رو میشم من میرم و یه میمون کوچیک میبینم یه نیش خند میزنم که اون کل دوستاشو میاره الماس دقیقا کنارته اونو برمیداری و از غار میری که کل سنگا میریزن و میمونا نمیتونن بیرون بیاین تا میگی هورا پشتت یه کاپیتان ترسناک میبینی
بعد میگه من یه ققنوسم تو میخندی که تبدیل میشه به ققنوس و داره میاد سمتت و تو فرار میکنی که اون تو رو میگیره و پرواز میکنه و میبره تو برجی مرتفع و میره پایین تو چیکار میکنی
بعد میاد و غذا میاره خب دیدن پرنده افسانه ای انسان نما که کار هر روز نیس غذا و میده میره و و میگه اه یادم رفت متاسفم ولی نمیتونم اجازه بدم بری چون با اون دروازه منم میام تو دنیای شما و دنیای سحر و جادو برای همه فاش میشه و میره تو نمادی رو دیوار میبینی چیکار میکنی
یهو میبینی تونلی باز شده و تو میوفتی توش و کنار دریایی یه کتاب میبینی که نوشته ققنوس میبینی اون مرد با سرعت داره میاد سمتت کتابو باز میکنی که اون میره توش
که الماسو میندازی تو اب همه چی درست میشه از با ژاکلین چیمز خدافظی میکنی که با کتاب ناپدید میشی که میبینی زمان رو از دست ندادی اما یه ققنوس تو کتابه کتاب تکون میخوره
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (4)