
سلام اومدم با پارت ۵ راستی مثل پارت قبل صفحه اخر چالشه خوشحال می شم جواب بدید و اینکه پات ۸ هیجانی و قشنگ ترین پارت هست و اینکه این داستان شاید ۹ پارت داشته باشه.
صدای در اومد گفتم:بفرمایید.وقتی داخل شدن خب خشکم نزد ولی یخورده قلبم درد گرفت.(دوستان بجای مارگریت می گم:ما و بجای جینمیگم جی)ما:عزیزم ماریا به ما گفت که اینجا نبودی .مرینت:خب شاید با قدرت خون اشامیم یعنی نامرئی شدن نامرئی شدم؟جی:مرینت دخترم چرا اینجا به این شکله.مرینت:مشکلی داره پدر؟(توجه مرینت هنوزم با خوانوادش سرد رفتار می کنه)جین:نه اتفاقا خیلی قشنگ شده.مرینت:فقط می شه ماریا رو به من معرفی کنید؟ما:بله حتما ماریا خواهر دوقلوی تو که ۲دقیقه ازت کوچیک تره.راستی ماریا برات یه چیزی درست کرده.مرینت:دیگه بغزم دوم نیاورد و شکست.از من دورشید و تبدیل به لیدی نوار شدم و از اونجا رفتم.ماریا:چیزی که من دیدم درست بود؟
ما:یعنی دختر ما یه ابر قهرمانه.مرینت:هوا خیلی سرد بود بخواطر همین سریع برگشتم سمت اتاقمو اونجا یخورده با استفاده از عنصر اتیسش وسط اتاقم یه اتیش روشن کردمو (مگه مرض داری ؟ اتاقت یخیه بعد وست یخ اتیش؟)یه فواره آآب قشنگ هم گذاشتم.ما:مرینت حالت بهتره.مرینت:بله خوبم.ما:بهتره بریم بیرون جینو رفتیم بیرون.ماریا:اجی می شه حداقل با من مهربون باشیومرینت:که یهو تصویر میشل اومد جلوم یا شاید یه ارتباط ذهنی بود اره خودشه بدو رفتم پایین.که میشل و نیلا و فیلیکس رو دیدم و پریدمم بغلشون.ماریا: که یهو مرینت بدو رفت پایین که دیدم چند نفر اونجا هستن و مرینت اونا رو محکم بغل کرده و دارن باهم میگن می خندن مرینت:بچه ها می خواین بریم اتاق من .فیلیکس:حتما.که دیدم نیلا سرش انداخته پاینو داره گریه می کنه.وقت یکم شوخی بود که نیلا رو با استفاده از آب بردم بالا و یه دور چرخوندمش.ازش پرسیدم:نیلا بهتری؟که محکم بغلم کردو گفت:مرینت منو ببخش مرینت:من خیلی وقت تو رو بخشیدم .
بدو بیا اتاقمو بهت نشون بدم.نیلا:باشه و بدو رفتیم بالا تا اتاقمو دید گفت:مرینت چه اتاقه قشنگی داری منم می خوام.ماریا:وقتی دیدم مرینت با اونا چجوری داره رفتار می کنه جا خوردم.یعنی اون همون مرینتی که سرد با همه رفتار می کرد بود.رفتم و زریع به مامان خبر دادم اونم وقتی مرینتو در اون حال بود تعجب کرده بود.مرینت:داشتم با بچه ها خوش می گزرونم که دیدم سگ هاسکیم اومده میشل:مرینت این چیه؟این پاپی سگمه که از استوخونی که اونجا بود زندش کردم.که دیگه نفهمیدم چی شد.فیلیکس:مرینت.مرینت خواهر گلم بیدار شو.میشل:زنگ بزن ادرین .
تا خبرو از نیلا شنیدم سریع خودمو رسوندم اونجا.ادرین:برید کنار مرینت مرینت کجاست؟فیلیکس:اینجاست(علامت ها:نیلا:نی فیلیکس:◇ میشل:می مرینت:+ ادرین- )-برید کنار نبض مرینت و گرفتم یکم ضعیف بود تب هم داشت.حتما چون شبه اینطوریه و سریع با استفاده از هدیه ای که مرینت بهم داد شب رو به روز تبدیل کردم.◇.برید کنار(قدرت هر کدام:فیلیکس:تشخیص بیماری ها_ میشل:ذهن خوانی/پیام زهنی _ نیلا:حرف زدن با تمام حیوانات)وبا قدرتم تشخیص دادم.گفتم نگران نباشید چیز مهمی نیس فقط یخورده سرما خورده.مادر مرینت و ماریا فالگوش هستند.
ما:خیالم راحت شد فکر کردم خیلی خطرناکه.ماریا:مامان مرینت بخاطره فرار تنبیهش نمی کنید.ما،نه عزیزم.بهتره بریم تا به کارامون برسیم.جین جین کجایی.جی:کاری داشتی؟ما:بنظرت نباید برای برگشت مرینت جشن بگیریم ؟جی:حتما براش می گیریم.من دستور دادم تا اتاقو برای جشن اماده کنند.ما:اما مرینت الا سرما خورده.جی:چی چی گفتی مرینت سرما خورده.؟ما:اره چطور؟جی:هیچی.+کم کم چشمامو بازه کردم دیدم همه بلا سرمن.اروم گفتم ادرین،ادرین.- مرینت تو بهوش اومدی؟+اره ولی ازت یه خواهش دارم اهو اهو.- چیه؟+ می شه کمکم کنی فرار کنم و بیام مدتی خونه شما بمونم؟- چرا که نه ولی خوانوادت چی؟+ اونا خوانواده من نیستند خوانواده من عبارتند از:فیلیکس،میشل،نیلا،تو،آملی مادرم و مایکل پدرم.آدرین خیلی خوب پس تبدیل شو بریم. پلگ ، فالی ترکیب شید.بریم؟- بریم. تیکی اسپانس ان.امیلی:سلام پسرم ایشون کی باشن؟پلگ ،فالی گسترده شین.امیلی:وای عزیزم تویی؟+ بله منم ببخشید مزاحم شدم فقط برای مدتی اگه می شه اینجا بمونم.گابریل:حتما ولی چرا
چالش:به نظرتون داستان قبلیمو ادامه بدم؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بدی لطفا
پارت بعد کی میاد
پارت بعد
خیلی خیلی خیلی عالی بود 💞💞💞💞
راستی من یه تست نوشتم در مورد میراکیلس بیداری/ اویکینگ و همه چیز رو در موردش توضیح دادم اگه میخوای بهش سر بزن و نظرتو راجبش بهم بگو😁💖💞♥️
خیلی خیلی خیلی عالی بود 💞💞💞💞
راستی من یه تست نوشتم در مورد میراکیلس بیداری/ اویکینگ و همه چیز رو در موردش توضیح دادم اگه میخوای بهش سر بزن و نظرتو راجبش بهم بگو😁💖💞♥️
دنبالی به دنبال
بله ادامه بده😊