امروز مسابقه هافلپاف و گریفیندور بود . برد و باخت بازی برای اسلایترینی ها فرقی نمی کرد اما به خاطر لج بازی با گریفیندوری ها تمام اسلاترینی ها در نیمکت هافلپاف به تشویق می پرداختند. سلیا متیو را از دور دید و با بچه ها پیش متیو رفتند. متیو از دیدن بچه ها بسیار خوشحال شد. اما ترسش از تایرون در چهره اش معلوم بود . اسلایترینی ها در جمع خودشان بسیار خونگرم تر بودند تا جمع با دیگر گروهان . در جمع های دیگر بیشتر ترجیح می دادند قدرت و سلطه خود را به رخ بکشند . چهارده بازيكن داشتند بر فراز زمين كوييديچ پرواز مي كردند. صداي گزارشگر مسابقه هم در فضا پخش شده بود. نتيجه ي مسابقه 50-60 به نفع گريفيندور بود و كسي نمي دونست در اين رقابت تنگاتنگ بالاخره چه تیمی پیروز می شود مهاجم گریفیندور سرخگون به دست به طرف دروازه هافلپاف حركت كرد.در مقابلش ۲ مهاجم دیگر گریفیندور پرواز مي كردند و منتظر گرفتن پاس از طرف مهاجم دیگر بودند ولي اون بي توجه به بقيه به سمت دروازه رفت.
دستش رو بلند كرد تا سرخگون را پرتاب کند كه ناگهان يكي از بازدارنده ها با فاصله بسیار کمی از کنارش رد شد و باعث شد تعادلش را از دست بدهد و توپ از دستش بیافتد . مدافع هافلپاف با خوشحالي چماقش رو بالا نگه داشته بود و با غرور به مهاجم گریفیندور نگاه مي كرد. سرخگون كه افتاد با يك جهش مهاجم هافلپاف آن را گرفت و به سمت مخالف جايي كه دروازه بان گریفیندور شجاعانه در مقابل دروازه ها پرواز مي كرد رفت.تیم هافلپاف برخلاف گریفیندور به هم پاس می دادند و به سرعت به سمت دروازه گریفیندور پیش می رفتند . مهاجم هیکلی هافلپاف توپ را به سمت دروازه شوت کرد و دروازه بان طی یک حرکت بسیار حرفه ای از ورود توپ به دروازه جلوگیری کرد . با ناکام ماندم هافلپاف سر و صدایی در نیمکت انها ایجاد شد و با مالکیت دوباره هافلپاف سکوت در سرسرا حاکم شد . توپ به سمت دروازه روانه شد و این بار توانست دروازه گیریفیندور را باز کند . صدای شادی و شور هافلپافی ها و اسلایترینی ها در ورزشگاه پیچید . دوباره همه اوج گرفتند. عصبانیت در چهره گریفیندوری ها سایه انداخته بود و هافلپافی ها با گلی که به ثمر رسانده بودند امیدوار تر به نظر می رسیدند .
گریفیندوری ها سایه انداخته بود و هافلپافی ها با گلی که به ثمر رسانده بودند امیدوار تر به نظر می رسیدند . و حالا مدافع گریفیندور بازدارنده را به طرف مهاجم هافلپاف مي اندازه كه باعث تغيير مسيرش مي شه. "هي اونجا رو!! مثل اينكه انیتا گل زده! پس 60-60 مساوي!... گریفیندور داره چیکار می کنه" صداي لي جردن گزارشگر مسابقه بود كه داشت از كنار پروفسور مك گونگال گزارش مي كرد. بعد يكدفعه همه به طرف دروازه ي گريفيندور نگاه كرد. هر دو جستجو گر داشتند به سمت حلقه ها مي رفتند...ظاهرا گوي زرين را ديده بودند داشتن نزديك مي شدند. جستجو گر هافلپاف به خاطر جاروی بهتری که داشت از جستجو گر گریفیندور جلوتر بود...كمي جلوتر...مهاجم هافلپاف دستش را دراز کرد يكدفعه گوي زرين در دستش جای گرفت!! همه نگاه ها به سوی خانم هوچ رفت و با سوت او پایان بازی به نفع هافلپاف رقم خورد و صدای شادی و شعف هافلپافی ها در فضا پیچید.
پرفسور مگ گوناگال سریع لی جردن را از جایگاه دور کرد تا الفاظ رکیک او به گوش باقی افراد نرسد . پرفسور مکگوناگال ناراحت به نظر می رسید و برعکس او پرفسور اسپراوت خوشحال . سلیا و باقی دوستانش پس از تبریک برد به هافلپافی ها به سالن عمومی رفتند و مشغول کار های خود شدند . بازی بسیار نفس گیر و جالب بود و هافلپاف با اختلاف کم از گریفیندور برده بود .
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
فرصت