
من برگشتم 😐😐😐

* آنیا * به خونه که رسیدم ، رو زانو هام افتادم و گریه کردم . از ناراحتی میخواستم بمیرم . نشستم رو مبل و به خودم گفتم :" لعنتیییییی ! اگه اون روز ازش دعوت نمیکردم اون الان زنده بود ! " دوباره اشک هام ریخت. رو مبل دراز کشیدم و خوابم برد . کابوس دامیان رو میدیدم ، که تو آتش میسوزه و فریاد میزنه .

* دوسال بعد * از اون ماجرا خیلی گذشته بود. من از اون شهر رفتم و الان تو یه شهر کوچک و ساده زندگی میکنم . اینجا دبیرستان رو تموم کردم و توی دانشگاه قبول شدم. اینجا هم مثل شهر قبلیم بالای یه تپه منظره ی زیبایی از یه غروب زیبا نشون میده. تو یه آپارتمان کوچک زندگی میکنم . روز ها به دانشگاه میرم و عصر هم میرم شیرینی فروشی محلمون و اونجا رو تمیز میکنم.

* یکشنبه * امروز صبح زود بیدار شدم. برای خودم صبحانه درست کردم. از صبحانم لذت میبردم و کنارش فیلم میدیدم . بعد از صبحونه و فیلم ، کمی کتاب خوندم و بعدش ورزش کردم . عاشق یکشنبه ها بودم . احساس آرامش میکردم . حدود ساعت ۵ بود که از خونه زدم بیرون و کمی قدم زدم . به بالای تپه رسیدم . رو نیمکت نشستم و از غروب لذت بردم. هیچ صدایی نمیومد . هیچ کس اونجا نبود . فقط من بودم . تنهای تنها ...

* آنیا * ناگهان صدای خیلی آشنایی اومد:"داری از این غروب بدون من لذت میبری؟ " برگشتم و چشمام چهار تا شد. دامیان لبخند زد:"چیه؟ نکنه جن دیدی؟ " چشمام پر از اشک شد . با من من گفتم:" چطور ... م... ممکنه ؟ تو م... مرده بودی !" بغلم کرد و موهامو نوازش کرد:" اونجا یه شیشه یه شکسته بود . من از اونجا فرار کردم. همه جارو گشتم تا بالاخره پیدات کردم . " منم بغلش کردم. اشک هام روی سینه اش میریخت. من به آنجا تعلق داشتم. به آن آغوش گرم دامیان. جایی که احساس خوشبختی میکردم. جایی که تنها فرد قابل اعتماد زندگیم کنارم بود ... پایان
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خوب بود و جای مناسبی تموم شد، اگه ادامه داشت بود که خراب میشد، همیشه پایان خوش وجود نداره و با توجه به اینکه کجای داستان تاثیر بهتری برای پایان بودن داره باید پایان رو برنامهریزی کرد. و اینجا برای پایان داستان تو بهترین بود، نه خیلی زیاد و نه خیلی کوتاه، و بنظرم اونقدرم غمگین نبود~♡ شاید حتی در آینده، سالهای دور، خواستی که ویرایش و بهترش کنی، کسی از آینده خبر نداره اما میشه اینو بعنوان پیشنویس در نظر گرفت~
چرا اینقد زود تموم کردی😭🖤🗿
نههههه یعنی این واقعا پایانههه
کرم داریییی
سادیسم از نوع کافکا😭💔
عالییی بوددد
خیالم راحت شد😭❤️
که دامیان زندست ؟
اره
تست/پستت واقعا جالب و عالی بود خوب ساختیش دستت درد نکنه💐
میشه به تست جدیدم آیا دچار خستگی ذهنی شدی؟ سر بزنی لایک کنی و تا آخر بری و ثبت بازدید کنی
خواهشا💫🌊
کلا زمرد صورتی تموم شدشششش؟؟😭
بله ، تموم شد 🙂
نننننهههههه😭😭😭
عالی بودددشششش