
خوب خوب اوهایوووو بریم برای استارت☺️
ران و رین خودشونو معرفی کردن ، ران : خوب ، ما پسرا میریم تو اتاق من و چطوره شما دخترا هم برین تو اتاق رین؟ رین در حالی که داشت با دخترا از سالن خارج میشد و درو پشت سرش می بست گفت : نگفته رفتیم .... حیح حیح کازو: بابا این هیچ تغییری نکرد. چوفویو: مگه قرار بود تغییر کنه؟ کازو: میشه یک بارم که شده تو منو ضایع نکنی؟ چوفویو :خیییررر کازو:بسیار ممنانم چوفویو :قابل شما رو نداره 😊 کازو:🥺🥺 برکس : خوب حالا ول کنین این مسخره بازیا رو خیر سرمون کلی کار داریمااا ران : اوکی حالا از کودوم شروع کنیم ؟
داخل اتاق رین :(خودتون تصور کنین حال ندارم بگم😂) هلی: واااای دختر چقدر قشنگه اتاقت رین :لطف داری 😊 لی لی (با لحن سرد و خسته ): میگم رین رین ( لی لی رینو این جوری صدا میکنه) اون کتابه که دفعه ی قبل کامل نخوندم رو هنوز داری؟ رین (در آوردن کتاب از روی قفسه ی رو به روی تختش ): آره بیا لی لی (گرفتن کتاب): ممنون لی لی بی توجه به دخترا رفت روی تخت رین نشست و به تاج تخت تکیه داد و کتاب رو از وسطاش باز کرد و شروع کرد به خوندن
هلما از این کار بهترین دوستش خیلی تعجب کرد و با ناراحتی فقط نگاش میکرد ، رین که از طریق ویلیام کل ماحرا و فهمیده بود (تلفنی) به هلما گفت : نگران نباش ، لی لی بعضی مواقع اینجوری میشه ، بهتره اینجور مواقع به حال خودش باشه. هلما اینو میدونست اما نگران حال لی لی بود، تایم زیادی از توف(برعکس)پدر مادرش نگذشته بود و هلما حال لی لی رو توی مراسم دیده یود که چقدر بد بود. ولی باید کمی حواس خودش رو هم پرت میکرد پس از رین پرسید: یک سوال میتونم بپرسم؟ رین که در حال ریختن آب آلبالو توی سه لیوان بود بدون بلند کردن سرش گفت: دوتا بپرس هلی: چرا اسم اون سالنی که توش بودیم سالن افشا بود؟ لی لی که تا الان غرق کتابش بود با ناراحتی سریع سرش رو از کتاب بلند کرد و در حالی که روی صورتش اخمی نشسته بود گفت: ببینم مگه من نگفتم که خودم بهت توضیح میدم ؟ چرا الان باید اینو بپرسی؟
سمت پسرا: ران: حال ملکه مادر چندان خوب نیست ، ولی یه سری شایعات از سمت غرب اومده که پادشاه و ملکه زنده اند ولی اسیر . ویلیام : توی کودوم سرزمین؟ ران : ترول ها برکس : این شایعه رو کی درست کرده ؟ چند درصد احتمال واقعی بودنش هست؟ چوفویو: منبعش نامعلوم و ناشناس هست . ولی احتمالش 50 درصد هست چون مدرکی برای گرم(برعکس) پادشاه و ملکه وجود نداره. فقط یک پیام ازطرف قاصد.. لیام با عصبانیت گفت: پس اون پدرت توی اون عمارت چی کار داره میکنه؟فقط یک مشت احتمالات رو به خوردمون میده ؟ از همون اول مگه اون نبود که باید امنیت مامان رو تضمین می کرد ؟ فقط حرف زدن بلدن؟ ویلیام: لیام صداتو بیار پایین ! دخترا میشنون. هنوز هیچی معلوم نیست ولی.....
ولی این حقيقته که حذف کردن پدر و مادر ما از بازی به نفع خیلی از نجیب زاده ها هست. لیام با عصبانیت تمام در حالی که سعی داشت خودش را کنترل کند گفت : به همه ی اون نجيب زاده های چاپلوس نشون میدم تاوان خیانت که خاندان سلطنتی نِور مور چیه! ران: الان به تنها کسایی که میتونیم اعتماد کنیم افراد توی این اتاق و اتاق رین هستن. کازوتورا که تا الان در سکوت داشت آبمیوه اش را می خورد گفت: نه همشون ، هنوز نمیتونیم به هلما اعتماد کنیم ، درسته که حافظش رو از دست داده ولی بازم برای ما متهم هست.
ران کمی روی مبلش کمی خم شد و آرنجش رو روس زانوش گذاشت و با دو دستش روی شورتش دست کشید و گفت: کی کار به اینجا کشیده شد؟ برکس که یک پایش رو پای دیگر در لیوان آبمیوه در دست راستش بود با حالتی خاص گفت: از وقتی من گند زدم..... لیام که دیگه آروم شده بود با لحنی همدردانه به برکس گفت: میدونی که تقصیر تو نبود نه ؟ بعد شیش ماه ما هنوز نفهمیدیم اون راهزنا کی بودن برکس : در هر صورت من قراره مشاور نظامی آینده و فرمانده ی لشکر سرزمین بشم! باید میفهمیدم که یک خائن بینمون هست ! حالا میخواد هرکی باشه! چه هلما چه یکی از نجیب زاده ها . ران : احتمال اینکه کار هلما باشه کمه. هرچی باشه اون با رین و لی لی بزرگ شد
؟؟؟؟؟؟؟: به به ! میبینم که پسرام انقدر بزرگ شدن که دارن برای خودشون جلسه میگیرن ! دیگه کم کم دارین معنی ولیعهد و جانشین رئیس قبیله رو میفهمین. خوبه که از الان متهد هستین. لیام با لحنی محکم جواب داد: ما همیشه متهد بودیم جینشی سان!
مرد میانسالی که جینشی خطاب شده بود تکیه اش را از چهارچوب در گرفت و با نیشخندی بر لبش جواب داد: درسته پسرم ! و امیدگارم که این تعهد پایدار بمونه. برکس : مثل همیشه اون زبونت نیش داره ، جینشی!
متأسفانه یا خوشبختانه عکسی از یک مرد میانسال ندارم فقط اینو بدونین که ، افرادی که انیمه ی خاطرات عطار دیدن ، این جینشی اون جینشی خوشگله ی خودمون نیست😂 پدر ماقعی مائو مائو رو تصور کنین💔😂
دستم خورد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
واسه عکس نتیجه یوکا یا یوجین خوبه(اسم دو تا از شخصیتای رمانمن )
قشنگه مرسی>>>>
این کرا زودتر از پارت قبل منتشر شد؟😂