پایان ماجراجویی بزرگ

این کاور و پوستر خوشگل و کاربر 𝐊𝗒𝗅𝗂𝖾 مهربونمون درست کرده و می‌دونم دارید از خوشگلیش خون دماغ میشید ولی تحمل کنید دوستان

روزی لوفی کلاهش را زمین خواهد گذاشت و درازی بر روی زمین میکشد و به آسمانی که ساعتها در زیر آن و فرای آن ماجراجویی کرده را می نگرد و میداند که این پایان این ماجراجویی طولانی است میداند که این آخر خط خواهد بود پس برای آخرین بار لنگر کشتی اش را به آب می اندازد اما اینبار تنها به درون دریا میرود ساعتها و روزها می چرخد و باری دیگر بازمیگردد همه ما لوفی را به کلاهش میشناسیم و کشتی کلاهش باز خواهند گشت اما صاحب آن کلاه باز نمی گردد نامه ای را درون کلاهش می‌گزارد و وان پیس را میان کلاه حصیری ها تقسیم میکند

نصف ثروت و طلاو جواهرات وان پیس را به نامی می‌دهد فارق از اینکه نامی دیگر دوستان خرابکار و و ماجراجویی ندارد که ثروتش را برای نجات زندگی آنها خرج کند

زیباترین تیر و کمان گنجش را به اوسوپ میدهد فارق از اینکه اوسوپ دیگر کاپیتان و گروهی ندارد که به فرمان او و برای او تیری از کمانش رها کند

نقشه دریای تمام آبی را به سانجی میدهد تا بتواند به آنجا سفر کند و با ماهی های آنجا بهترین غذاها را بپزد فارق از اینکه او دیگر لوفی ندارد که با شوق و ذوق غذایش را بچشد

او تمام حقیقت های دنیا را به روبین میدهد فارق از اینکه او تنها مشتاق رمز گشایی آنها با کلاه حصیری ها بود

بهترین گل درمانی اش را به چوپر میدهد بدون اینکه بداند چوپر تمام داروهایش را برای مداوا درد آنها کشف و ساخته است اما او دیگر گروه و کاپیتانی ندارد که نگران مجروحیتشان باشد

کشتی راجر را به فرانکی میدهد تا بتواند تمام سوال هایش درباره کشتی که حامل اولین پادشاه دزدان دریایی بوده را کشف کند فارق از اینکه ماجراجویی او دیگر تمام شده و او دیگر قرار نیست باری دیگر با کلاه حصیری ها و کشتی یشان دریانوردی کند و او را تعمیر و بهبود ببخشد

سفرنامه ماجراجویی هایشان را به بروک میدهد تا حتی با پایان یافتن عمر او و کلاه حصیری ها هنگامی که مرزی به نام مرگ آن هارا از هم جدا میکند او داستان ماجراجویی های آنها را به همراه خودش به آینده ببرد

بهترین قطب نمایش را به زورو میدهد تا اگر گم شد بتواند مسیربرگشتش را پیدا کند فارق از اینکه زورو دیگر جایی را بدون او ندارد که به آن باز گردد

لوفی به همه آنها یادگاری هایی میدهد تا اگر در دنیایی دیگر باز یکدیگر را ملاقات کردند باز با هم به ماجراجویی و دریا نوردی بپردازند اما...

اما اگر شما روزی پسری را درون بشکه ای دیدید که در دریا شناور است و ادعا میکند میخواهد پادشاه دزدان دریایی شود لطفااا اورا در آغوش کشید و بگویید باید این حقیقت را بپذیرد که او و کلاه حصیری ها تنها در همان زندگی باهم بودند و همان زندگی بود که «شروع و پایان کلاه حصیری ها بود ......»