
سلام به آرمی های عزیز و جیمین لاور ها بخونید که زرر نمی کنید

نام:باران سن:20 یک دختر لجباز حاضر جواب ولی با اطرافیانش مهربون قد:168 علایق:به هیچ چی علاقه نداره از زبون باران:سلام من یک دختر دو رگه کره ای و ایرانی هستم پدرم کره ای و مادرم ایرانی بوده همچی از جایی شروع شد که پدر ،مادرمو خواهر دوقولوم به دست یک اقایی به نام پارک...(خودتون اسم بزارید)خانوادم رو کشت عموم منو به خوبی تربیت کرد و در ایران دور از دست رس اون مرد بزرگ شدم بعد اون حادثه عموم زنر هایه رزمی رو به خوبی به من یاد داد و همین طور برای تحصیل به فرانسه رفتم بعد از تحصیلم باید یر گردم و الان هم در فرود گاه به مقصد کره هستم عموی باران:دخترم یادت باشه فقط روی پسرش تمرکز کن فقط پسرش و با استفاده از ان اتنقام پدرت و خانوادتو بگیر باران:چشم عمو همشون تقاس پس می دند نگران نیاش همشون و از عموم خدا فافظی کردم و سوار هواپیما به سوی سئول راه افتادم و سوار شدم (من هنوز کار باران رو نگفتم بمونه برا بعد سوپراز شید😁) بچه ها این تو عکس بارانه)

تو هواپیما خوابم برده بود که با صدای خانم بغلیم بیدار شدم و اومدم بیرون تاکسی گرفتم و رفتم خونم(تو اینجا هم خونه داری)رفتم دوش گرفتم غذا سفارش دادم خوردم که در به صدا در اومد سریع اصلحه رو کشیدم بیرون و آروم آروم رفتم به سمت در نگاه گردم یون سو بود در رو باز گردم(یون سو دوست دوران بچگیته )یون سو:وا باران با اون می حواستی منو بزنی باران:نه بابا بیا تو همون موقع تو خابگاه اعضا جین:بچه ها یه دقه بیاید جیمین :چی شده جین:خوب همتون می دونید که یک هفته دیگه کنسرت داریم همه:بله خوببب جین:خوب به خودتون برسید(😂😂)تهیونگ: ما رو کشیدی وسط می خواستی همینو بگی شوگا:منو برا همین از خواب بیدار کردی😂من خوابم میاد میرم بخوابم🥱نامجون: منم فک کردم می خواد منو بکشه😂چیهوپ:راستی برای شام چی داریم جین جین:فعلا هیچ چی تهیونگ:من دارم میرم بیرو کی میاد جیمین و کوک:من جیهوب:منم پایه ام جیمین تو چی نامجون نامجون:من نمیام چن تا چیز شکوندم جین مجبورم می کنه که جمعشون کنم😅😂ما رفنیم جین:به سلامت و از خونه رفتند بیرون(ایسون هم دوست باران هست)

باران:رفتم خرید کردم و بعد رفتم رستوران غذا سفارش دادم داشتم غذا مو می خوردم که چهار پسر ماکس و کلاه وارد رستوران شدند تقریبا غذام تموم شده بود پولو حساب کردم و داشتم می رفتم که از عمد خودمو به یکی از پسرا زدم پسره تا متوجه بشه ماکسشو برداشتم اون... اون کسی نبود جز پارک جیمین پسر همونی که خانوادمو ازم کرفت
جیمین:رفتیم به یک رستوران داشتیم غذا می خوردیم که یکی خورد بهم می خواستم بگم چته جلو پاتو نگاه که ماکسمو برداشت یه نگاه بهش کردم یک دختر خوشگل بود باران:انگار برق گرفتتم وحشت کرده بودم منی که با فکر کشتنش اومدم با دیدنش وحشت کردم هه ماکسو انداختم و از رستوران زدم بیرون دلم گرفته بود می خواستم گریه کنم🥺 اما نمی تونستم جیمین:دختره وحشت کرده بود یهو رفت می خواستم برم دنبالش که طرفدار ها ریختن رو سرمون تهیونگ:جیمین داری به چی فکر می کنی باید فرار کنیم جیمین جیمین :چیه چی شده جیهوپ:باید بریم باشه کوک:مامان جون دلم برای شیر موز هام تنگ شده(😅😅😅)با هر جور بدبختی که شده رسیدیم به خابگاه جین:چی شد زود برگشتین کوک:شیر موز هام کجایین و بدو رفت تو آشپز خونه ته: طرفدار ها نامجون:خوب شد که من نرفتم 😁😁جین:اهای اقا کارت تموم شد برو چیزایی که شکستی رو جمع کن😡😡نامجون:اخه😩جین:اخه نداریم همه:😂😂 که شوگا بیدار شد شوگاچی شده باز داد و بیداد راه انداختین ادمو نمی زارید یکم بخوابه
دامه بدم تا اینجا خوشت اومده یا نه

باران:وقتی رسیدم خونه خودمو انداختم رو مبل و تا می تونستم گریه گردم خدایاااااااا چرااا منننن چرااااااااااا (بمیرم برات🥺😭😭)و اونجا خوابم برد صبخح زود از خواب بلند شدم رفتم حموم لباس کارمو پوسیدم صلحونمو خوردم و زدم بیرون با حودم حرف می زدم بزترید واضح تر بگم سلام من کیم باران هستم من یک فرمانده هستم فرمانده پلیس(حالافهمیدید چه کارست که به همه مشکوکه🤣)وقتی رفتم تو گفتم من فرمانده جدید هستم یک سرباز منو به اتاقم راهنمایی کرد و رفت بیرون نشستم رو صندلی و شروع به خوندن پرونده ها شدم جین:هی تهیونگ تهیونگ:چیه جین:جیمین چشه از دیروز تو عالم خودشه تهیونگ:دیروز و همه چی رو بهش گف جین:که این طور😂😂تهیونگ: چرا می خندی جین:به یک دختر باختید🤣🤣کوک:جین نامجون بازم چیز میز شکونده جین سه متر پرید رو هوا و با داد گفت:ناااااامجوووووننن 😡😡کوک:😆😆😂😂😅🤣🤣🤣 (باران جونمه با لباس کارش)

جین:کوک منو فریب میری می کشمت کوک:اگا بتونی بگیریم بعد از یه ربع جین:هه هه کوک هه می هه کشمت کوک:🤪جین:حالا که این طوری شد شیر موز حاتو می خورم کوک با داد:نهههههههههههه😡😡😡 از زبون باران:داشتم پرونده ها رو می خوندم که یکی با داد وارد اتاق شد باران:هویی ب.ز غ.ا.ل.ه چی می خوایی چته دیوونه نیون:تو کی هستی ها تو اتاق فرمانده چی کار می کنی😡باران:اول سلام بعدا کلام دوم تو کی هستی نیون:به تو چه تو کی هستی باران:من فرمانده جدید کیم باران هستم فهمیدی نیون:چی فرمانده باران:بله فرمانده😡 حالا هم برو بیرون کار دارم نیون:ب بله و رفت نزدیکایه یاعت شش بود که کارم تموم شد و رفتم خونه سون سو:کجایی دختر دارم دنبالت می گردم باران:سر کار حوب چی کارم داشتی یون سو:دو بلیت برای کنسرت امروز BTSگرفتم باهام بمایی باران:نه یون سو:خواهشش🥺باران:چشاتو اون جوری نکن یون سو:🥺🥺🥺🥺 باران:باشه باشه من تصلیم میام یون سو:هوراا😃 بیا بریم اماده بشیم باران:چییییی نههههه یون سو:مثلا دختری ها بیاا باران:نههههه😨😨😨 (عکس همکارش نیون)

باران:با اسرار یون سون آرایش کردم و یک لباس خوشگل پوشیدم یون سو:وای باران دختر تو چقدر زیبایی😍🙂 تهیونگ:شوگا شوگا شوگااااااااا شوگا:هاه چیه کرم کردی تهیونگ:پاشو ام شب کنسرت داریم و خلاصه کار ما هم تموم شد از دست این پسر رو صندلی خوابش برده بود(😂😂😂) کم کم مردم داشتند میومدند یون سو باران بیا دیر می رسیم ها باران:اومدم بعد تاکسی گرفتیم و رفتیم .... رسیدیم و رفتیم رو یکی از صندلی ها نشستیم بعد اعضا اومدند من کیم باران همیشه برای اتمینان با خودم یک اسلحه دارم کنسرت تموم شد و مردم هم داشتند از اعضا امضا می گرفتند که دیدم همون پسره پارک جیمین یکی از اعضایه BTS هست اصابم خورد شده بود می خواستم برم که دیدم یکی می خواد با گلوله پارک جیمین رو بزنه(😱😱😱)که سریع اسلحه مو در اوردم و یکی زدم به دستش که افتاد رو زمین(عکس لباس باران)

جین:داشتیم به طرفدار ها امضا می دادیم که صدای شلیگ گلوله اومده 😨😨 مردم با جیغ و داد پرا کنده شدند طقریبا همه رفته بودند فقط دو تا دختر و یک پسر که دستش خونی بود بودند دست یکی از دخترا اسلحه بود جیمین:اهای تهیونگ این این همون دختره نیست تهیونگ:اره همونه نامجون:یکی به منم بگه چیه کوک:اتفاق دیروزی جیمین:یهو اون یکی دختر داد زد باراننننننن چی کار کردی فک کنم اسمش باران اره باران:یونسواگه من نمی زدمش اقای پارک رو می زد جین:ت ت تو کی هستی 😰😰😨😨😨(عکس اسلحه باران وفتی شلیک می کنه)
خوب پارت یک تموم شد ادامه بدم یا نه؟؟؟؟؟؟؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اسم منم بارانه😍😍😍🤩🤩🤩🤩🤩💖
عالیییییییییی❤❤❤❤
مرسی
سر هر پارت عررررررر زدمممممم عررررررررر 😐😂💔
من برم دوباره بخونمش 🤣🤣💔
برو 😂😂🤣
عالی بود من برگشتم نفس جونمممم😃😃😃😃
😆😆😆😆😆😃😃😃😃🥺🥺🥺
واییی عالی بود اجی 💖💖💖💖
مرسی
بچه ها من پارت بعدی رو دو روز است که قرار دادم به دلایل شخصی نتونستم زود بزارم ببخشید اما می خوام یه چیزی در باره پارت بعد بگم در پارت بعدی باران اعضا رو از فلاکت
........ داشتم می گفتم ها 😅😊😁🙂
😍😍😍😁😊
مرسی خواهری
چرا نشستی که 2 تا پارت منتشر شده
نمیفهمم دقیقا چرا نمیفهمین؟ 🤔
😬
😂
دیوانه شدم
عزیزم هم امتحان دارم هم گوشی رو به من نمی دن
عالی بود عاجی
مرسی
خیلی خوب بود حتما ادامه بده
باشه