جوک در حد انفجار

جوک خنده دار در حد انفجار (شعر گفتم)

حیف نون با ذوق به دوستش میگه :بالاخره بعد از 2 سال این پازل رو تمومش کردم! دوستش میگه 2 سال زیاد نیست؟ میگه:نه بابا رو جعبش نوشته 7 تا 10 سال !

دختره نوشته: مـطـمـئـنـم ! ! اولـیـن و آخـریـن پـسـری کـه بـخـواهـم جـلـویـش زانـو بـزنـم . . . ... پـسـرم خـواهـد بـود . . . آن هـم بـرای بـسـتـن بـنـد کـفـشـهـایـش . . . !

دیدم مامانم زیاد گیر میده چرا همش سرت تو گوشیه ؟ چرا کمکم نمیکنی ؟ منم واسش تلگرام ریختم الان دارم ظرفارو میشورم

مورد داشتیم خانمه رفته ارایشگاه، ارایشگر گفته چه مدلی بزنم موهاتونو؟ گفته:مدل جاری کش ینی من هلاک این سلیقه و فن بیانشم

کبوتر لب تنگ ماهی نشسته بود ، گفت:سقف قفست شکسته چرا فرار نمیکنی؟ ماهی با چشمهای قشنگش نگاهی نافذ به کبوترکرد و معصومانه گفت :واسه پدر مادرت متاسفم بااین بچه تربیت کردنشون

سن من بستگی به خواست مامانم داره یه وقتا می گه «تو دیگه بچه نیستی، این کارا چیه؟ از تو بعیده» یه وقتا هم می گه «تو هیچی حالیت نیست … بچه ای هنوز، این چیزا رو نمی فهمی!»