این یک داستان عاشقانه هست و....p1
کیمیا هستم.یک دانش آموز ۱۶ ساله ایرانی.کلاس دهم هستم.رشته تئاتر و سینما.به کیپاپ و کیدراما خیلی علاقه داشتم و به همین دلیل این رشته رو برداشتم.یک روز مادر و برادر کوچک ترم به بازار برای خرید رفته بودند.پدرم سر کار بود و می دانستم فعلا هیچ کدامشان نمیان.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
خیلی داستان قشنگی بود حتما پارت بعدی رو هم بنویس 🌹
بله حتما💕
ممنون از نظرت💖
این داستان مثل یه کنده چوب خیلی صافه . اگه بتونی با ظرافت و دقت بهش شکل بدی , بهت قول میدم داستان خیلی خوبی میشه (:
چطوری یعنی؟هنوز ادامه داره.....
ببین ... این داستان شروع خوبی داشت , ولی برای اینکه از این شروع بتونی یه داستان خوب دربیاری نیاز داری که به داستانت خیلی فکر کنی . تمامی خط های داستانی رو چک کن. ببین میتونه چه اتفاق هایی بیفته که اون به این روز افتاده ؟ ببین خودت چه کارهایی در داستان میتونی براش انجام بدی؟ پیشنهاد من اینکه اول همه ایده ها رو تو سرت مرور کنی و بعد مثل یه لیست بنویسیشون . بعد ببینی کدوم ایده بهتره و همونو انجام بدی .
آخی چه قشنگ بود بقیشم درست کن
نویسنده بزرگ خانم قن....پور✌🤞😎
الان فامیلیم سانسوره👍
آفریننن👍
ادامه بده
وای خدا وسط داستان من فک کردن بیوگرافی خودته و قاطی کردم
ااره ۱۸ سالمه👍😂
و تازه رشتت تئاتره وسط بیوگرافی هم یه دفعه خاطره گفتنت گرفت 🤣
اولین لایک اولین بازدید و اولین کامنت هوراااااا
لیلیلیلی
پارت بعد؟