......
ویولت ؟ ویولت بلند شو!رسیدیم!
صدای آیلین تو گوشم میپیچید. آروم چشمام رو باز کردم و صورت هری و آیلین رو دیدم که دارن منو صدا میکنن
از ماشین پیاده شدم ماشین پرنده هم رفت . ماشین دقیقا جلوی خونمون مارو رسونده بود. خونه ی ما سفید و دوطبقه و خیلی بزرگه و اتاق من جدا ، لیلی و بادی هم جدا بود . چقدر اون زمان ها خوب بودن که سه تایی میخندیدیم و تو حیاطمون آب بازی میکردیم . جلو رفتم و پشتم هم آیلین و هری اومدن . زنگ درو زدم و با صدای مادرم مواجه شدم: کیه؟..... جوابی ندادم مادرم دوباره صدا زد:لطفا حرف بزن...... اشک تو چشمام جمع شد و با حالتی مهربون گفتم: مامان منم.. ویولت! مادرم دیگه حرف نزد و درو به رومون باز کرد . با اینکه فقط یک ماه بود که به هاگوارتز برگشتم ، ولی دلم برای خونمون تنگ شده بود! مادرم با روی خوشی درو باز کرد . لباسی گل گلی و خوشگل به تن داشت و شاد بنظر میرسید . و در کمال تعجب دویید سمتم و ب...غ...ل...م کرد . با مهربونی و شادی گفت: خوش اومدی دخترم! از تعجب خشکم زده بود . آروم دست هام رو بالا بردم و من هم ب....غ...ل....ش کردم . از ب...غ...ل.. هم جدا شدیم و هری و آیلین و مادرم بهمدیگه سلام کردن و داخل رفتیم
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
واییی عالی بووود
مرسییییییی
خواهشش
فرصت...!😄