رمان «دوربین عشق» داستان دو پسر به نامهای آراد و کامران را روایت میکند که در دنیای هنر عکاسی و نقاشی با یکدیگر آشنا میشوند. آراد، عکاسی با روحی حساس و عاشق زیباییها، و کامران، نقاشی با چشمانی پر از خلاقیت، به تدریج به یکدیگر نزدیک میشوند و عشق عمیقی بین آنها شکل میگیرد. در مواجهه با چالشهای اجتماعی و مخالفتهای خانوادگی، آنها تصمیم میگیرند که عشقشان را حفظ کنند و با هم در برابر مشکلات ایستادگی کنند.
در یک روز بهاری، وقتی که آفتاب به آرامی از لابهلای درختان میتابید، «آراد» با دوربینش در پارک قدم میزد. او همیشه به دنبال زیباییهای پنهان بود، لحظاتی که میتوانستند در کادر دوربینش جا بگیرند. ناگهان نگاهش به «کامران» افتاد؛ جوانی با چشمان درخشان و لبخندی که به دل مینشست. کامران در حال نقاشی از مناظر طبیعی بود، و آراد نمیتوانست از جذابیتش چشم بردارد.
آراد با کمی تردید به سمت او رفت و گفت: “میتوانم از تو عکسی بگیرم؟” کامران سرش را بلند کرد و با لبخند گفت: “فقط اگر بعدش یک عکس از تو بگیرم!” این جمله، در دل آراد جرقهای از دوستی و کنجکاوی ایجاد کرد.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
ب خدا اگه من ایدشو داده باشم ..این محشره محشر
خسته نباشی عالی بود ^^
مرسیی