آنتیگونه

درود. این تست شامل بعضی قسمت‌های خاص نمایشنامه آنتیگونه هست که اگه اشتباه نکنم ترجمه احمد شاملو باید باشه. (چون یک مدت پیش خوندمش مطمئن نیستم)

تا تو در خوابی، بیداریِ ما بی‌ثمر است. تا تو در خوابی و رویای تو بیداری‌ست همه عالم گو بیدار! تا تو بیهوده و هذیان تو "ای کاش" است همه عالم گو هشیار! تا تو بی‌فایده، بی‌فایده انسان، تا تو بی‌حادثه، بی‌حادثه تاریخ. حرف آخر این است: بی‌گمان هیچ لبی را سخنی نیست تا تو لب بسته نشستی خود اگر چند سراسر همه چشم‌اندازت شیون و فریاد است، همچنان که‌ت سر موئی خبر از بانگ بهاران ندهد غم خود اگر چند همه دار و درخت‌ات چو ببینی‌ش یکی نعره‌ی شاد است. تا تو لب بسته نشستی من و من "ما" نشود. تا تو آتش‌زنه‌ای خاموشی مشعل معجزه بر پا نشود.

مار بیابون سال به سال عوض می‌کنه پوست کهنه‌شو پروانه از یاد می‌بره دوره‌ی پست کرم بودن‌شو فقط مائیم، فقط مائیم که واسه‌ی که شایسته‌ی اسم آنسون باشیم تا قیامت باید بز اخفش مهمل باقیای اجداد احمق‌مون باشیم از هر فکر نو، مثل آل از آهن هراسون باشیم. ☆ فرقه میون وقتی که می‌بخشی با وقتی که همونو به زور ازت می‌گیرن. ☆ معنی وطن در امون بودن حق هر آدمیزاده، نه یه مشت زمین خشک که فرسخ تا فرسخ قلمرو کرکسا و باده.

میتینگ: گرد آمدن دسته‌ای برای اتفاق نظر ایسمنه: خواهر آنتیگونه عوام فریبانه سیاستچی باد به غبغب انداختن ملال: آزردگی مغلوب: پیروز نشده و چیره نشده برعکس غالب متملقانه: چاپلوسانه محاجه: خصومت، برهان و استدلال آوردن وهن: تضعیف و سست نمودن مستاصل: بی‌تاب عوام فریبانه تمجمج: جویده جویده حرف زدن توطئه: تبانی تفته: گداخته نطفه: جنین المپ/اولیمپوس: بلندترین کوه یونان عصیان: سرکشی/طغیان مهمل: اراجیف اخفش: بدبین سیلی راندن ریشخند استنتاج: برداشت/ نتیجه‌گیری به تریج قبای کسی برخوردن: برخوردن به شخصیت کسی سفیل: پست/حقیر/خوار متوحش: حیران الحاح: درخواست و طلب کردن چیزی