انسان بی احساس؟

با یک نابینا می‌شود آهنگ گوش کرد. با یک کر و لال می‌شود شطرنج بازی کرد. با یک معلول ذهنی می‌شود رقصید. با یک آدمِ نشسته روی ویلچر می‌شود قدم زد‌‌.

اما با یک انسان بی‌احساس،نه می‌شود حرف زد،نه بازی کرد،نه قدم زد و نه شاد زندگی کرد.

برنج سرد را می‌توان خورد،چای سرد را می‌توان نوشید، اما نگاه سرد را نمی‌توان تحمل کرد.

مهم نیست کف پاهات رو شستی یانه،حتی مهم نیست کف پاهات نرمه یا زبر،اما این مهمه که وقتی از زندگیِ کسی رد می‌شی رد پای قشنگی از خود به جا بگذاری‌.

همیشه می‌شه تموم کرد‌. ولی بعضی اوقات دیگه نمی‌شه دوباره شروع کرد!

از یک جایی به بعد دیگه بزرگ نمی‌شیم،پیر می‌شیم. از یک جایی به بعد دیگه خسته نمی‌شیم،می‌بُریم،هلاک می‌شیم. از یک جایی به بعد دیگه تکراری نیستیم،زیادی هم هستیم‌.

پس اگر عاشقید،اعتراف کنید،حتی به غلط. اگر غمگینید،بگید. اگر خسته‌اید،برید! اگر توی اون دل و قلب لامصب چیزی موند دیگه خالی نمیشه.