سلام داستانم شروع شدددددد😍
وقتی از خواب بیدار شدم نمیدونم ساعت چند بود فقط میدونستم سرم درد میکرد
بلند شدم چشم هام باز نمیشد بخیال خودم خیلی زود بیدار شدم حتی از مادرم هم زودتر
دست و صورتم روشستم و با حوله صورتی رنگم پاک کردم
بعد کفش های کیوت که عروسکی بود رو پوشیدم و به سمت حمام رفتم و با آب گرم توی وان پر کف دراز کشیدم امیدوار بودم سر دردم آروم بشه اما اصلا خوب نشد بعد حوله صورتی پوشیدم و بیرون اومدم با حوله دور موهام صورتم ماسک گذاشتم و ریلکس کردم اما باز هم سرم درد میکرد
وقتی ساعت روی پاتختی رو دیدم تعجب کردم ساعت6 بعد ازظهر بود یعنی من از دیشب ساعت8 تا الان خوابیدم پس برای همین سر درد دارم.
رفتم در زدم در اتاق خواهرم سانیا رو اما جواب نداد در رو باز کردم دیدم نیست در اتاق اون خواهرم همینطور کسی نبود حتی توی اتاق برادرم و مادرم هم کسی نبود ترسیدم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
عالی بود اجی به تست هام سر بزن و نظر بده😙