
هیجان انگیز
الیا : اوف بابا ساکت شین حالم بهم خورد مرینت و آدرین: حسود 😌😌 الیا : ببندین مرینت با خنده : آرزو بر الیا عیب نیست . در همین زمان الیا با جیغ : گمشو مرینت تا نزدمت از زبان مرینت: من و الیا داشتیم بحث می کردیم که پدر و مادرم وارد شدن . من همیک تعظیم سلطنتی کردم و بااحترام سلام کردم . آدرین هم همین طور _ سلام پدر _ سلام مرینت اینجا چی کار میکنی؟ نباید در کشور خورشید باشی و این آقا کیه کنارت ؟ نکنه فرار کردی؟ آدرین: ام خب من آدرین اگرست ام نخیر فرار نکردیم . پدر مرینت : 🤐🤐🤐 مرینت : پدر ما یک بحث خصوصی با شما داریم. مارگارت و ماریا ،: مرینتتتتتتت مرینت : سلام بر خواهران گرام در ضمن من الان ملکه ام نباید باهام این طور صحبت کنید . مارگارت زد تو سر مرینت و گفت: خاک تو سرت مغرور آدرین: شما کی باشید ؟ چرا هنسر من رو زدین؟ مارگارت : واو مرینت اگه میدونستم این قدر خوشتیپه خودم می اومدم جات آدرین : بهتر نیومدی من فقط مرینت رو دوست دارم پدر مرینت: اهم شما کار نداشتید؟
مرینت : بله راستی همراهان ما الیا سزار، نینو لحیف ، لوکا کافئین، عالیس بروعه، _ آه بله خدمتکار شما رو به اتاق هاتون راهنمایی میکنند الیا : ام راستش بحث خصوصی مربوط به ما هم هست. مرینت : بله لطفا بیان داخل همه وارد قصر و اتاق پادشاه شدند . _ خب این حرف خصوصی جی بود ؟ مرینت : پدر شما در مورد بی نظمی های سر زمین خورشیخبر دارید درسته؟ پادشاه : بله مرینت : این اتفاقات مختص به سرزمین ما نیست . اگه هاک ماث پیروز بشه کل جهان نابود میشه پادشاه: طبق خبر ابر قهرمان هایی هستند که با اون مقابله کنند . مرینت : ام خب چیزه بجه ها _ خال ها روشن _ پنجه ها بیرون _ چنگال ها بیرون _ لاک پدیدار _ پوست مار منو بکن _ ویز ویز ها روشن پادشاه: چ چی مرینت : ما برای پیدا کردن هاک ماث به میراکلس عقاب نیاز داریم. شما میدونید اون کجاست درسته ؟ پادشاه : بله
_ اون میراکلس توی معبد لانشانگ قرار داره اما یک محافظ هم از اون نیراکلس محافظت میکنه مرینت: ممنون از اطلاعات تون همه به حالت عادی برگشتن و رفتن تا استراحت کنن از زبان ناتائل: باید هر جور شده نرینت رو مال خودم کنم . ( ع پس من اینجا چی کاره ام ) از زبان مرینت : با آدرین و بقیه رفتیم تو اتاق هامون آدرین: مرینت من نگرانم بلائی سر تو بیاد مرینت: آدرین من طوریم نمیشه ادرین : اما مرینت : اما نداره دیکه شب بود مرینت گفت میره قدم بزنه مرینت : داشتم قدم میزدم که احساس کردن بی حالی کردم و بیهوش شدم
بیدار شدم توی یک اتاق بودم . اینجا سرداب بود . !! ناتائیل اومد و گفت : به به بیدار شدی مرینت چیزی نگفت فقط با نیرو خاک خودش رو آورد بیرون . کل قصر به اون نگاه میکردن مرینت: وقتی میخوای کسی رو بدزدی کسی رو انتخاب کن که لقمه بزرگتر از دهنت نباشه تیکی اسپاتوس اس و محکم با یک لگد ناتائیل رو پرت گرد روی زمین آدرین: دیدین گفتم زن من قویه هی اینجا می گفتین من چرا خونسردم
_ اما خب باید تقاص پس بده آدرین با نیرو آتش یک حلقه دور ناتائیل رد و گفت: اینم تنبیه ات . مرینت: آدرین یه چیزی آدرین : چی _ تو کسی به اسم لایلا می شناسی آدرین : نه چطور مگه _ وقتی بیهوش بودم یک دختر به نام لایلا گفت بال های تاریکی بعد هم تبدیل به هاک ماث شد . آدرین : چی مرینت : درسته آدرین: خدای من مس هویتش رو فهمیدی مرینت : اما جاش رو نه به سمت پدرم رفتم و ازش محل معبد رو خواستم. پدرم آدرس رو داد و گفت : مراقب باشین _ چشم
تلپورت : ما جلوی معبد بودیم . مرینت : مطمئنید میخواین بیاین الیا : معلومه مرینت: ممکنه زنده برنگردین لوکا : میدونیم عالیس : البته قرار نیست برنگردیم جون باید هاک ماث رو شکست بدیم . مرینت: اره آدرین : بریم داخل
پایان
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وای ازت ممنونم دارم میترکم چقدر واسشون خوشحالم
اجی پارت بعد رو گذاشتی ؟؟
سلام ممنونم از همه
ممنون اجی هستی
هورااا اومد 🥰 مشاالله قربون خودم برم چقدر زود این پارت رو دیدم🙄😂😂
عالی بود
عالی بود
عالی بود
محشر بود بعدی رو بزار
عععاالللییی بودد ببعععددییی
عااااااالی بود
به تست های منم سر بزن