6 اسلاید صحیح/غلط توسط: ♧J.OK.ER♧ انتشار: 4 سال پیش 52 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام اومدم با پارت چهار
انچه گذشت :دیدم زبر تخت خوابید........سرش خورد تو تخت.............رفت دست و صورتشو بشوره .........عکس گرفتم ............بابام رنگ زد و گفت...........شرط میبنیدیم ..
...
..رفت اون ور و پاهاشو بغل کرد .........اروم بوسیدمش ........گفتم توهم عاشقمی مگه نه......بریم برای شروع
+خب من امم نمیدونم چی بگم باید منتظر باشی _من همیشه منتظرم تا جوابت رو بدی میشه دوساعت اینده بگی +باشه _اروم بوسیدمش میدونی هروقت میبوشمت ببشتر عاشقت میشم حتما با این زیبایی دل خیلی هارو میبری +بعد ازظهر که رفتیم بیرون بهت میگم باشه _باشه پرنسسم اگه اره بود فردا ازت خواستگاری میکنم +☹اصلا حرفشم نزن اگه اره بود دوهفته بعد _😟نه دوهفته بعد نه +به من چه😇ناتالی :بیاین نهار +بریم برای نهار رفتیم نشستیم هیچ کس چیزی نگفت چون میفهمیدن که عصبانی میشم بعد از نهار رفتم تو اتاق اورین و خوابیدم تو خواب دیدم که ادرینو دیدم با یه پسر دیگه موهاش ابی بود اها اون لوکا کوفین بود دوتا شون دست سمتم دراز کردن من دست لوکا رو گرفتم بعد یه تصویر دیدم که ادرین داشت تو کما میمرد یه دفعه از خواب بلند شدم (اگه میگین چرا دست لوکارو گفت چون لوکا دوست قدیمیش بوده)رفتم پایین دیدم ساعت چهاره به ادرین گفتم بریم یکم پاریس رو نشونم بده رفتیم بیرون تو پارک بودیم که گفتم پشمک میخوام _باشه رفتم براش پشمک خریدم رفتم پیشش دیدم داره بایکی از بازی دارا داره حرف میزنه+من میتونم بزنمشون #نمیتونید خانم دویست نفر اومدن و گفتن میتونن و نتونستن +من اونا نیستم #خواهیم دید +بازی شروع شد با اولین پرتاب تمومش کردم گفتم ایزی خب حالا باید پنج تا خرس بزرگ بهم بدی دیدم دهنش ۱۰ متر باز بود پنج تا عروسک بزرگ بهم داد ادرینو دیدم عروسک هارو بهش دادم و پشمک رو ازش گرفتم و شروع کردم به خوردن وقتی تموم شد دیدم ادرین عروسک ها رو گذاشته تو ماشین اومد پیشم گفت کجا بریم گفتم شهر بازی رفتیم شهربازی وقتی پیاده شدیم رفتم رو کول ادرین وگفتم من خستمه باید کولم کنیَ
_وای کمرم +به من چه تو شرط یه هفته رو بردی حالاهم باید کولم کنی هر روز یه درخواست از من داری حالا نق نزن برو_تو دیگه کی هستی +همونی که عاشقشی😌پس حرف نزن هرجا که گفتم برو رفتیم کل شهر بازی رو گشتیم دیگه ساعت بگم۱۰بود گفتم ادرین بدو بریم خونه که ساعت ۱۰ گفت چی گفتم نخدچی بیا بریم رفتیم سوار ماشین شدیم رفتیم خونه عروسک هارو دادم دست ادرین گفتم بیار رفتیم داخل اقای اگراست با چهره عصبانی نگاه میکرد وقتی عروسک هارو دید خندش گرفت همشون خندیدن گفتم چیه مگه امیلی:یه نگاه به ادرین بنداز یه عالمه بار انداختی روش گفتم حقشه باید بفهمه که دیگه شرطی از من نبره ادرین اینارو ببر تو اتاق بزار امشب بااینا میخوابم _باشه رفتم عروسک هارو گذاشتم رو تخت و اومدم پایین دیدم مرینت داره میاد بالارفتم تو اتاق تا بخوابه بابام گفت چرا رفت تو اتاق گفتم خسته اس دیگه مامانم گفت خسته یکی باید به خودت بگه خسته چند تا عروسک اوردی گفتم پنج تا بعلاوه پنج تا پشمک و تنقلات بابام گفت نوکر خوبی برای مرینت میشی و همشون خندیدن گفتم یعنی شما اینجوری نبودین که بابام خندش ققطع شد گفت باشه +رفتم تو اتاق و خوابیدم عروسک هارو بغل کرده بودم دیگه هیچی نفهمیدم _رفتم تو اتاق دیدم خوابه عروسک هارو بغل کرده منم خیلی خسته بودم دیگه هیچی نفهمیدم +بیدار شدم دیدم به جای پنج تا عروسک شیش تا عروسک تو بغلمه ادرین که مثل نوزاد تو بغلم خواببده بود نگاش کردم
_بیدار شدم دیدم مرینت داره نگام میکنه بلند شدم و یه خمیازه بلند کشیدم که مرینت خندید گفتم قربون اون خنده های قشنگت خب حالانتیجه چی شد میگی عاشقمی یا نه گفت چرا الان بگم بعدا میگم بغلش کردمو گفتم خانم کوچولو من نمیتونم زیاد منتظر جواب پرنسسم باشم امشب دیگه باید بگی باشه +باشه_اروم بوسیدمش جوری که اونم همراهیم کرد گفتم خیلی عاشقتم به افتخار نتیجه امشب یه مهموتی میگیریم و خانواده کوفین سزار بورژوا و راسی رو دعوت میکنیم +باشه به همه زنگ زدم و گفتم اونا هم قبول کردن رفتم به ناتالی گفتم یه مهمونی داریم امشب مسشه همچیو اماده کنی گفت حتما خانوم و رفتم گفتم ادرین بابات کجا رفته _رفته توکیو کار داشت مامانم هم رفت +پس امشبحله _اره و دوباره بوسیدمش +اه کم منو ببوس بدم میاد _من خوشم میاد پرنسس کوچولو +من کوچولو نیستم😤_عصبانی شدنتم با نمکه +تا شب منو نمیبینی (حوصله ندارم بنویسم میریم مهمونی )+همه اومده بودن همه چیم اماده زود مهمونی رو شروع کردیم نینو که دیجی بود یه اهنگ عالی گذاشت داشتیم میرقصیدیم که یهو یه اهنگ ملایم پخش شد ادرین و لوکا اومدن جلوم و دست دراز کردن باهم گفتن افتخار میدید نمیدونستم که لوکا یا ادرین که یه دختر که مو هاش مثل مو های من بود اومد(کاگامی معروف به پشه ژاپنی😂)دست لوکارو گرفت و گفت معلومه اروم به لوکا گفتم بهت میاد و خندیدم اونا رفتن رقصیدن منم دست ادرین رو گرفتم و رفتیم رقصیدیم بعد از رقص همه گی جمع شدیم
_بچه ها بیاین جرعت حقیثت بازی کنیم+باشه رفتیم وسایل رو اوردیم چرخوندم افتاد به لایلا و ادرین لایلا گفت جرعت یا حقیقت ادرین گفت جرعت لایلا گفت کسی که عاشقشی رو ببوس بعدش این جوری قیافه گرفت😌که یعنی خودشه ولی ادرین اومد و منو بوسید ورفت نشست یه نگاه مرموزانه به لایلا کردم 😏دوباره چرخوندم افتاد به من و الیا من گفتم الیا جرعت یا حقیقت الیا گفت حقیقت گفتم اسم کسی که عاشقشی رو بگو الیا سرخ سرخ شد گفت چهار حرف نینو بعد سکوت کرد دوباره چرخوندم افتاد به من و الیا الیا گفت جرعت با حقیقت گفتم نت تو جرعت هیچ شانسی نداشتم پس حقیقت گفت کسی که عاشقشی رو توصیف کن مرت خندید و گفت مرینت عاشق هیچ کس جزء خودش نیست گفتم منم قلب دارم کسی که عاشقشم موهای طلایی و چشم های سبز داره که خیل جذاب هست و همین چند روز پیش دلمو برد الیا گفت بین این جمع هست گفتم تو فقط یه سوال پرسیدی منم جواب دادم
چرخوندم افتاد ادرینا و کلویی ارینا گفت جرعت یا حقیقت کلویی گفت حقیقت ادرینا گفت کسی که بیش تراز همه دوست داری بگو کلویی گفت معلومه که پول (ناامید گشتم )گفتم بیاین بازی رو تموم کنیم رفتم تو اتاق ادرین که ادرین پشت سرم اومد رفتیم تو اتاق من چسبوند به دیوار و دستش رو گذاشت رو دیوار و گفت توهم پرنسس کوچولو گفتم منم دل دارم صورتشو نزدیک کرد و منو ب.و.س.ی.د منم همراهیش کردم بعد از ده دقیقه که جدا شدیم دوباره منو بوسید گفتم چند بار منو میبوسی گفت هر چند بار که دلم بخواد میرم به همه میگم گفتم نه هیچ کس نباید بفهمه گفت چرا😢گفتم چون من میگم رفت اون ور نشست و دست شو گذاشت رو صورتش رفتم پیشش نشستم و دستش رو برداشتم داشت گریه میکرد گفتم گریه نکن گفتم میکنم گفتم فهر نکن گفت میکنم بعد پیراهنش رو گرفتم و برای اولین بار تو ۱۸ سال عمرم یه پسر رو بوسیدم اون اول تعجب کرد ولی بعدش همراهیم کرد بعد گفتم عقط این نه دستشو گرفتم و بردم تو راه پله و گفتم کسی که عاشقشم ادرینه الیا گفت واو واقعا گفتم بله گفت خیلی بهم میاین گفتم میدونم ادرینا اوند پیشم و گفت پس زن داداشم تویی و اروم خندید منم خندیدم مرت گفت مرینت بزغاله واقعا _هی داداش یه بار دیگه به پرنسسم بگی بزغاله من میفهم و تو😡مرت گفت باشه داش فهمیدم که مرتو نذیر گفتن ماهم عاشق شدیم گفتم کی گفتم ادرینا و ادری یه دو روزی هست شروع کردیم گفتم واقعا قلط کردین گفتن ببخشید گفتم مشکلی نیست که ....
ایزی امیدوارم خوشتون اومده باشه❤
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
داستانت عالی لطفا زودتر پارت بعدی و بزار🌈
دنبال شدی دنبال کن
عااااااالی بود
به تست های منم سر بزن
ممنون حتما
عاشق داستانتم
ممنون
ممنون