پیشنهاد می کنم به سری قبل سر بزنید و توضیحات این مجموعه رو بخونین🌝✨ از هر گونه انتقاد، پیشنهاد یا ایده ای استقبال میشه✨ هر جور انتقادی که داشته باشید حتی جزئی ترین مورد بررسی میشه اگه بدون توهین باشه؛)))
با بی میلی به بشقابم نگاه می کنم. هنوز نیمی از کوکوسبزی باقی مانده است. از کوکوسبزی متنفرم! از آنجایی که شب قبل غذای چربی خورده بودیم هر چقدر به مادرم اصرار کردم قبول نکرد امشب پیتزا بخوریم.از سر سفره بلند می شوم و ظرف نیمه پرم را روی ظرفشویی می گذارم. مادرم با لحنی تقریبا شکایت آمیز می گوید: چرا نخوردی؟ می گویم: میل ندارم. می گوید: معلومه برای چیا میل داری.بلند شب بخیر می گویم و به سمت اتاقم می روم. برق را خاموش می کنم و از خستگی روی تختم ولو می شوم. طبق معمول تلگرامم را چک می کنم. ۱۰ ۱۲ تایی پیام از ملیسا دارم. می گوید که خانه تنهاست و مثل سگ می ترسد. اما اکنون آنقدر خسته ام که حوصله حرف زدن ندارم. بهش می گویم می خواهم بخوابم و خیلی خسته ام. خداراشکر می گوید که پدر و مادرش آمده اند و خداحافظی می کند. واقعا حوصله نداشتم او را دلداری بدهم چون خودم یکی بدتر از او هستم و حتی با فکر کردن دربارهی شب تنها ماندن در خانه هم می ترسم. ترجیح می دهم به این موضوع فکر نکنم، پس گوشی ام را کنار می گذارم و به محض این که سرم را روی بالش می گذارم به خواب فرو می روم.
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
دوست میشی؟
بعلی💖💅