یه دل نوشته!
از همان روز می شناختمت. غریبه بودی اما من می شناختمت. چهره ات گویی روز ازل در قلبم حک شده بود. وقتی برای اولین بار لبخندت را دیدم و لب به حرف زدن گشودی، من اسمت را به زبان آوردم. آنجا بود که خشکیدی. من برای تو غریبه بودم. تو برای من غریبه بودی. از من پرسیدی اسمت را از کجا می دانم. من هیچ نگفتم. چون خودم هم نمی دانستم چطور کلمات از حنجره من بیرون ریخته و صدا کرده.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
چقد قشنگ بود:)
مرسی😭💖
ازت ممنونم که وقت گذاشتی و تستام رو خوندی💕💖 کاش تست ساخته بودی منم لایک می کردم😅
ازشون لذت بردم🥹
فوق العاده بودددددد
مرسی😭🧡
ولی آخرش همه چیز غریبه شد:)
اهوم😪