افسانه اکو و نارسیس

مردی به نام نارسیس که تلفظش به نرگس هم شبیهه، خیلی جذاب بوده به علاقه مندانش توجه نمی‌کرده و مغرور بوده. برای همین زنان شیفته ی او، پیش ایزد عدالت رفته و خواستار مجازات او میشوند😕😕😕

نارسیس هم تا ابد محکوم به نگاه کردن چهره ی خودش و عاشق خودش شدن میشه. و تا ابد باید تو آب خودشو نگاه کنه چون عاشق خودشه.

اکو، دختری بسیار پرحرف بود که زئوس بزرگ برای خیا.نت به هرا، اورا استخدام کرده بود تا هر موقع او کار های بدش را می کرد اکو هرا را سرگرم کند.

وقتی هرا فهمید، اکو را محکوم به این کرد که فقط حرف های دیگران را تکرار کند و نتواند خودش حرف بزند. یک روز هرا از جنگل می‌گذشت و نارسیس را دید که خودش را در برکه نگاه می‌کند.

اکو چون نمی‌توانست حرف دلش را به نارسیس بزند چون شیفته ی او شده بود، همان جا کنار نارسیس ماند. تا اینکه نارسیس انقدر ضعیف شد که مرد. اکو هم از پریشان حالی خودش را به هر دری میزد.

سر انجام از اکو فقط یک صدای تکرار کننده ماند. اکوی صدا...... وقتی در دره ها فریاد میزنیم شاید اکو دارد صدای ما را تکرار می کند. واژه نارسیسیسم، یا همان خودشیفتگی هم از افسانه نارسیس گرفته شده.

و وقتی نارسیس مرد، روی آب اولین گل نرگس رویید😢😢💜🩷