✦شمال ناکجا:
پدربزرگ میا ناپدید میشود و کسی علتش را نمیداند. میا و مادرش برای دلجویی از مادربزرگ به آن دهکده میروند و میا در آنجا با دختری به نام دی دوست میشود. اما چرا به نظر میرسد او با دی فاصلهی زیادی دارد؟ چرا دی ادعا میکند طوفانی سهمگین در راه است، در حالی که میا آسمان را آبی میبیند؟ آیا میا میتواند کلید این راز را پیدا کند و قبل از اینکه زمان و امواج، آیندهی پدربزرگ را بشویند و ببرند، او را پیدا کند؟
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
فرصتت
اولل