
سلام دخترا?توی قسمت قبل شاهد بیهوش شدن یورا بودیم?حالا اوی این قسمت هم شاهد اتفاقات های زیادی هستیم که صدمه های بدی به پسرا و یورا و نینا میزنه???لطفا کامنت یادتون نره????
بعد از گذشت دو ساعت چشماش رو باز کرد?سردرد شدیدی داشت?روی تخت نشست و سرم رو از دستش کند و این کار باعث شد که خونش روی ملافه ی سفید تخت بیمارستان بچکد?از سوزش دستش ناله ی نسبتا بلندی کرد که باعث شد نینا درحالی که اشک میریخت وارد اتاق بشود?با دیدن چشمان باز یورا او را در آغوش کشید و اشک ریخت?در میان هق هق کردن ها گفت :منو ببخش، تقصیر من بود که حالت بد شد، یورا تو رو خدا من رو ببخش قول میدم دیگه زورت نکنم تو رو خدا?اشک ریخت و حرف زد?
یورا با اخم اون رو از خودش فاصله داد و مشغول پاک کردن اشک های نینا شد?یورا :دیگه گریه نکن، خوشم نمیاد انقدر سریع اشکت در میاد، من ناراحت نشدم که حالا بخوام ببخشم?نینا دوباره به سمتش خیز برداشت که او را در آغوش بکشد اما با دیدن خون روی ملافه جیغ بلندی کشید :خونــــننن?طولی نکشید که هفتا بانی بوی و پرستار به سمت اتاق هجوم بیاوردند?پرستار بعد از پانسمان کردن دست یورا و عوض کردن ملافه های غرق در خون از اتاق خارج شد?یورا برای اولین بار احساس خجالت میکرد?اون با بیهوش شدنش کنسرت بانی بوی ها رو بهم زده بود?درحالی که صورتش را مخفی کرده بود گفت :اومممم، واسه ی کنسرت متاسفم، بخاطر من خراب شد?
صدای خنده ی پسرا فضای اتاق را پر کرد?یورا با تعجب نگاهشان میکرد که ناگهان تهیونگ جلو آمد و او را در آغوش کشید ( آیــــــی نـــــــــفــــــــس کـــــــش گمشو از آغوش بایس من بیروووون )?یورا به زور تهیونگ رو هل داد و اخم خیلی غلیظی کرد?یورا :الان این کار و این خنده چی بود مثلا؟؟?جیمین روی تخت بغلش نشست و گفت :تو الان نباید تاسف بخوری، باید خوشحال باشی چون یه عالمه فن پیدا کردی?جونگ کوک جلو آمد و گفت :تازه کمپانی هم درخواست داده که بیای و یه گروه دختر تشکیل بدین?یورا خونسرد گوشیش رو از روی میز کنار تخت برداشت?هنذفری هاش را در گوشش گذاشت و گفت :من که عمرا بیام کمپانی شما?
تهیونگ :اما اگه قدر این فرصت طلایی رو ندونی کمپانی این فرصت رو نصیب یکی دیگه میکنه ها!!?یورا خنده ای کرد که کاملا شبیه پوزخند بود?با همان لبخند پوزخند مانند گفت :پس خوش به حال صاحب این فرصت طلایی که من نیستم?نامجون اخمی کرد و گفت :شوگا رو که یادت نرفته هان؟؟?یورا با اخم بدتری گفت :آره یادمه?و با باز شدن در گفت و گوی آن دو ناتمام ماند?شوگا با لبخندی که ازش بعید بود به سمت یورا رفت?کاملا روش خیمه زد?جوری که اگر کسی از پشت آن دو را میدید فکر میکرد این یک خیمه ی عاشقانه است?خیمه زده بود و به چشمای دخترک خیره شده بود غافل از اینکه دختری فضول و سرکش که طرفدارش است دوربین به دست پشت در اتاق مخفی شده است و این لحظه را ثبت میکند?چشمانش را خیره بر چشمان دخترک کرد?با لحنی سرد و ناگهانی گفت :درش بیار?یورا با تعجبی که در سرش هزاران سوال ساخته بود خیره شد?پسر با چشمانش به چشمان درخشان و مشکی دخترک اشاره کرد و گفت :لنزات رو در بیار?
دخترک وحشت کرد?لنز آنقدر طبیعی بود که کسی شک نکنه?اون عوضی ای که این بلا را سرش آورده بود همه جا آدم داشت?شوگا?شاید شوگا هم یکی از آدم های اون خائنه?اما یورا نمیخواست دوباره کسی آزارش دهد?برای همین گفت :چی میگی تو؟؟کدوم لنز بابا لنز کجا بود?هر جور که بود شوگا را دور زد اما آیا شوگا باور کرد؟؟?بعد از کلی سختی کشیدن از بیمارستان مرخص شد و به اصرار کمپانی به ملاقات آنها رفت تا ازش تست بگیرند و قرار داد ببندند?نینا ذوق داشت اما یورا بی تفاوت بود?وارد کمپانی شدند?
پسری ریزه میزه با موهای آبی به سمتشون آمد?جونگ کوک و جیمین و تهیونگ مشغول حرف زدن با پسر مو آبی شدن?بعد از گذشت چند دقیقه پسر به سمت یورا رفت?دستش رو جلوی یورا گرفت و گفت: من چویی یونجونم ، میتونی یونجون صدام کنی?یورا از کنارش گذشت و با صدای سردی گفت :لی تی یورا???با خشم به پی دی نیم که حالا داشت براش تعیین میکرد چیکار بکنه نگاه کرد?نینا بازویش را با خوشحالی فشار داد و گفت :وای یورا باورم نمیشه قراره خواننده بشی?پی دی نیم دوباره حرفش را تکرار کرد: بازم بهتون میگم، وقتی که افتادین و نامجون بغلتون کرد به لباس گرون قسمت نامجون چنگ انداختین و همین باعث شد که اون لباس گرون پاره بشه?
انتخاب با شماست، یا پول لباس رو بدید که فکر نکنم از پسش بر بیاید، یا اینکه وارد گروه پسرا بشید، کدومشون؟؟?( آقا من پولش رو میدم ولی این نره پیش شوگاااا? ) یورا نفس عمیقی کشید?خودش هم میدونست که از پس خرج اون لباس بر نمیاد برای همین ناچار گفت :قبوله اما هیچکس نباید من رو ببینه?پی دی نیم : یعنی میخواید بگید قرار نیست توی هیچ کنسرت و مراسمی حضور داشته باشید؟؟?یورا : درسته نمیخوام هیچکس عضو جدید گروه رو بشناسه?پی دی نیم :قبول پس قرار داد رو میبندیم?برخلاف انتظار همه پی دی نیم هیچ تستی از یورا نگرفت چون صدای زیباش رو شنیده بود?
همراه پسرا وارد خونه شد?بی حوصله و دمق به سمت پسرا برگشت?یورا :فقط یه اتاق به من بدین من برم بخوابم?شوگا :برو تو اتاق من طبقه ی بالا سمت چپ ( نههههههههه??? )?نامجون :نه پی دی نیم مسئولیتش رو به من سپرده، برو توی اتاق من طبقه پایین سمت راست راهرو?بدون گفتن حرفی به سمت اتاق رفت و روی تخت نرم ناجون دراز کشید???
پسرا در افکار خود غرق بودن? رفتار یورا برایشان عجیب بود?خیلی سرد و خشک?بعد از مدتی فکر کردن تهیونگ در جایش سیخ شد?تهیونگ :من فهمیدم?جین :چی فهمیدی دقیقا؟؟?تهیونگ : یورا افسردگی داره?جونگ کوک : مخت درد نگیره یه وقت?جیمین :این حرفا رو بیخیال بشین، بگین باید چیکار کنیم یه ذره باهامون راحت باشه؟؟?جیهوپ : آره رفتارش جوریه انگار من رو میبینه چندشش میشه?بعد از بحثی کوتاه جونگ کوک گفت :به نظرم بیاین به افتخار اومدنش یه جشن کوچولو بگیریم و و بازی کنیم?شوگا زیر لب گفت :من زیاد موافق نیستم?اما کسی صدای پسرک را نشنید?
تهیونگ و جیمین و کوکی بدون سر و صدا وارد اتاق نامجون شدند?کل خونه را با برگ گل رز صورتی و سفید تزئین کرده بوذند?وارد اتاق ناجون شدند ولی با چیزی مواجهه شدند که فقط توانستند به سمت یورا بدوند?درحالی که یورا......?
اینم پایان پارت دوم????اگر تعداد کامنت ها بیشتر بشه مطمئن باشید که قسمت های بعد زودتر نوشته میشه????ببخشید اگر غلط املایی داشتم آخه گوشیم هنگه????
با کامنت های قشنگتون بهم انرژی بدین?????فایتینگ بی تی اس???????????????????با تشکر برای خوندن این قسمت از داستان????
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییی بود🤩🤩❤❤🌟🌟🌟
ادامه ادامه یه پارت فاییده نداره
عالی بود آجی جونم ?
راستی اسمم رو توی پروفایلم نوشتم البته اسم واقعیم نیست
و من پونزده سالمه
چرا هیچکس نظر نمیده????کلی زخمت کشیدم هی خراب شد دوباره نوشتم تو رو نظر بدین?????