لایک کامنت فالو..
با همان دست های خشک و چروکیده اش نان را در دست گرفت.
و به سمت خانه رفت ، کلید را انداخت و
چهره خسته و اخم خورده اش را با لبخند عوض کرد
- نیلوفر بابا ، بیا مدرسه ات دیر شد.
-خاتون خانم این نونارو بگیر تا سرد نشدن
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
زیبا بود
♥️
😔😭😭😭
🥲
چه قشنگ بود!
♥️🙏
🫶🏽
وای خدا پیرمرد بیچاره 🤧💔
همووممم
اولین لاییککککک