از عنوان پیداست
مردی شتابان به مغازه ی طلا فروشی رفت و گفت: ترازو بده تا طلایی که دارم را وزن کنم.
مرد جواهر فروش گفت: که غربال (غربال یا الک ابزاری است برای جدا کردن اجسام نا خواسته به وسیله یک تور بافته شده) ندارم.
مرد گفت: ترازو می خواهم، نه غربال!
جواهر فروش گفت: جارو در مغازه موجود نیست!
مرد عصبانی شد و گفت: مسخره بازی را کنار بگذار و خود را به کری نزن! ترازو بده می خواهم طلاها را بسنجم!
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)