دانش آموز جدید...6

جونگین به فلیکس گفت:«میای بریم بیرون؟»فلیکس گفت:«حتما!»جونگین گفت:«خب،دوست داری بیشتر با هان هیونگ باشی یا هیونجین هیونگ؟»فلیکس یه نگاه کرد بهش و گفت:«خودت میدونی که جفتشون.»جونگین گفت:«ولی نمیشه اون هارو باهم آشنا داد!»فلیکس گفت:«میدونم!ولی نمیتونم یکی رو انتخاب کنم!»جونگین به فکر فرو رفت.

چانگبین اومد و گفت:«سلام آی ان!»جونگین گفت:«سلام چانگبین هیونگ.تو با فلیکس آشنا نشدی نه؟»چانگبین گفت:«نه تاحالا ندیدمش ولی خب اسمش رو از هان و چان هیونگ شنیده ام.»هان اومد و گفت:«سلام بچه ها!»فلیکس گفت:«سلام هان هیونگ.»جونگین هم گفت:«سلام!»هان گفت:«ظاهرا هیونجین داره میره از این مدرسه!»و لبخند زد.چانگبین گفت:«این خبر خوشحال کننده ای نیست هان!»

جونگین گفت:«هان مطمعنا این خبر خوبی نبود.»چان و لینو اومدند.چان گفت:«سلام!هیونجین بهم گفت که مدرسه اس رم عوض کرده!»لینو هم گفت:«آره!ولی بهمون نگفت که کدوم مدرسه است.»هان گفت:«این خبر برای شما بده،ولی برای من خوبه!»چان گفت:«هان!بسه دیگه!تا کِی میخوای باهاش دشمنی کنی؟»

هان گفت:«تا هر وقت که دیگه قرار نباشه ببینمش!»و رفت.جونگین گفت:«ای بابا.چجوری اینا آشتی کنن؟»لینو گفت:«نمیدونم.»هان از اون دور گفت:«من از این خبر راضی ام!جدی میگم.»فلیکس که سرش تو گوشیش بود گفت:«هیونجین بهم پیام داده که،بخاطر این بود که دیگه هان رو نبینه.»هان دوباره گفت:«چه عجب!»

جونگین گفت:«سرم داره درد میکنه.هیچ وقت نباید هیونجین و هان رو نزدیک هم بیاریم.»لینو گفت:«دقیقا.چیکار کنیم اینا فاصله بگیرن آخه.آی ان،میخوای بری پشت بوم؟»جونگین گفت:«آره فکر خوبیه.»لینو گفت:«بهترین جا پشت بومه بنظرم.»

جونگین گفت:«وای خدااا.باید یه کاری کنم صمیمی بهتون باهم.چقدر از اینکه هیونجین هیونگ رفته خوشحال شد!»صدای چانگبین گفت:«دقیقا!»جونگین به پشت سرش نگاه کرد،چانگبین اومده.جونگین گفت:«واقعا نمیدونم چیکار کنم.»چانگبین گفت:«منم نمیدونم.بیا بحث رو عوض کنیم،میخوای چه کاره شی؟»جونگین گفت:«نمیدونم...تو چطور؟»چانگبین گفت:«من میخوام خاننده بشم و با چان هیونگ و هان،آهنگ بدیم بیرون.»جونگین گفت:«خوبه...»چانگبین لبخند زد.جونگین هم لبخند زد...