در این پست با گریگور یوهان مندل کشیشی اتریشی آشنا میشویم که علم ژنتیک هیچوقت زحمات او را فراموش نخواهد کرد.
مندل در ژوئیه سال ۱۸۲۲ در یک خانواده روستایی آلمانیتبار به دنیا آمد. زادگاه او دهکده هاینزدورف در موراویا بود که در آن موقع جزو مستعمرههای اتریش محسوب میشد وارد مدرسه ابتدایی شد. او پسر بچهای جدی و خجالتی بود و در مدرسه برای گرفتند نمرات خوب، به سختی تلاش میکرد.
پس از پایان تحصیلات ابتدایی، برای ادامه تحصیل از هاینزدورف به تروپا، که از شهرهای مجاور بود، رفت و وارد مدرسه متوسطه شد. به دلیل فقر مالی و بیماری که در آن دوره گرفته بود خانقاه بزرگ آلبرون شد. وی در بیست و یک سالگی زندگی رهبانی پیشه کرد و لقب گریگور گرفت، البته آنقدرها هم مذهبی نبود اما میدانست که سکوت صومعه برای آزمایشهای علمی عالی است و از این فرصت استفاده کرد.
متأسفانه اولین مسئولیتی که در صومعه سنتتوماس به او سپرده شد، عیادت از افراد بیمار بود. گریگور زود رنج و لطیف، تحمل دیدن درد و رنج دیگران را نداشت، به همین دلیل بعد از مدتی راهبان او را فرستادند جایی دیگر تا معلمی کند. گرگور تعلیمات لازم را دید تا معلم علوم شود، اما او در امتحانات علوم مردود شد.
پدر نَپ، مدیر صومعه میخواست بداند چرا بعضی از خصوصیات به نسل بعدی منتقل میشوند؟ مندل دریافت که گیاهان والد ویژگیهای خود را به صورت پیامهای شیمیایی که در گرده آنها ذخیره میشوند، به فرزندان خود یا همان نهال بذریهای خود انتقال میدهند. که ما امروزه به آن پیامها ژن میگوییم.
مندل دوره مطالعات کشیشی را در سال ۱۸۴۷ به پایان رساند و به درجه افتخاری کلیسا نایل آمد. او در ۴۷ سالگی به مقام سرپرستی صومعه رسید. مندل در سال ۱۸۸۴ درگذشت. ۱۶ سال بعداز م*رگش، دو نفر نبوغ او را کشف کردند و او را به شهرت جهانی رساندند.
دستاوردها و کشفیات مندل :: مندل مسئلهٔ وراثت را در گیاهِ نخودفرنگی بررسی کرد. او دو نوع نخودفرنگی را یکی با ساقههای بلند و دیگری با ساقههای کوتاه انتخاب کرد. همانطور که همه میدانیم: • اگر نخودفرنگیهای ساقه بلند را با هم جفت کنیم مسلم است که فرزندان نیز ساقه بلند خواهند شد. • اگر نخودفرنگیهای ساقه کوتاه را با هم جفت کنیم مسلم است که فرزندان نیز ساقه کوتاه خواهند شد. اما مندل نخود فرنگیهای ساقه بلند و ساقهکوتاه را با هم جفت کرد. مندل مشاهده کرد که همهٔ فرزندان ساقه بلند شدند (نسلِ اول همه بلند).
با این وجود وقتی این فرزندان را که همگی ساقهبلند بودند با یکدیگر جفت کرد، نتیجه بسیار عجیب بود. ۳/۴ فرزندان نسل دوم ساقه بلند و ۱/۴ ساقه کوتاه شدند. او همین آزمایش را با خصوصیات و ویژگیهای دیگر گیاه نخودفرنگی نیز تکرار کرد و به نتایج مشابه رسید. از آنجاییکه او چیزی از ژنهای غالب و مغلوب نمیدانست این موضوع برایش بسیار عجیب مینمود.
او استدلال کرد که در تعیین هر ویژگی دو عامل نقش دارد. (مثلاً برای تعیین طول ساقه گیاه نخودفرنگی دو عامل کوتاه و بلند وجود دارد) یکی از این دو عامل بر دیگری ارجَحیت داشته و آن ویژگی یا خصوصیت را تعیین میکند. امروزه این عوامل، ژن (الل) نامیده میشوند.
یافتههای مندل این عقیده رایج که فرزندان به سادگی صفات والدین را به ارث میبرند یا صفات فرزندان آمیختهای از صفات هر دو والد است به مبارزه طلبید. در واقع این یافتهها نشان داد که بینِ ژنوتیپ (توانایی بالقوهٔ ژنتیکی) و فنوتیپ (ویژگیها و خصوصیات بالفعل شده) تفاوت وجود دارد؛ مثلاً در مورد گیاه نخودفرنگی، از لحاظ فنوتیپ همهٔ این والدین ساقه بلند بودند ولی از لحاظ ژنوتیپ آنها یک ژن ساقه کوتاه و یک ژن ساقه بلند داشتند.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بسیار پست جالبی بود
هورااااا کامنته اولللل
بهبه 👏🏻👏🏻