داستان اسطوره های آتنا و پرومته

آتنا،ایزدبانوی جنگ، عقل، هنر و خرد بود. آتنا نگهبان شهر آتن و دختر زئوس بود. او به شدت به پرومته، ایزد آتش و ارباب شفا، علاقه مند بود اما چون دختر پاک زئوس بود، پدرش اجازه ازدواج را به او نمیداد. پرومته نیز به آتنا علاقه داشت و یونانیان علاقه این دو را نشان عشق بدون رابطه میدانستند.

آتنا فرزند متیس و زئوس است. زئوس و متیس زمانی که خبر حامله شدن متیس را به همه دادند، هشداری دریافت کردند. گایا، مادربزرگ زئوس، ایزد زمین، به او هشدار داد که فرزند او از لحاظ عقلی و قدرت از او برتر خواهد بود. پس زئوس به دنبال راه چاره ای برای حفظ جایگاه خود کرد و متیس، ایزد عقل را، تبدیل به حشره ای کرد و او را خورد تا نتواند فرزندش را به دنیا آورد.

حدود ۹ روز بعد، زئوس درد بسیار بدی را در پیشانی اش احساس می کرد. سر انجام هفائسوس، پیشانی زئوس را شکافت و آتنا، که لباس جنگ و سلاح داشته، از پیشانی پدر بیرون آمد و عقل و خرد مادر و هوش زئوس را به ارث برد. آتنا فرزند مورد علاقه زئوس بود.

پرومته: ایزد آتش و ارباب شفا. زئوس در عصر آفرینش انسان ها، پرومته را برگزید تا همه چیز به انسان ها بدهد جز آتش. پرومته این کار را کرد اما نمیتوانست رنج انسان ها را ببیند برای همین با کمک آتنا، آتش را در نی گذاشته و به انسان ها داد. وقتی زئوس واقعیت را فهمید، پرومته را به بالای کوه قاف زنجیر کرد و مجازاتش کرد.

مجازاتش این بود که هر روز عقابی به سراغش می آمد و جگرش را می خورد و شب، دوباره جگرش میرویید. پرومته به زئوس گفت که روز پادشاهی اش به اتمام خواهد رسید و زئوس با علم به اینکه پیشگویی های پرومته درست بودند، از او خواست تا بگوید چگونه پادشاهی اش را از دست می دهد ولی پرومته چیزی نگفت.

سرانجام، هرکول و آتنا به کمک پرومته رفتند و هرکول عقاب را کشت و پرومته را آزاد کرد. گفته شده که آتنا نقش زیادی در آزادی پرومته داشته.