افسانه پرسفونه و هادس

پرسفونه: دختر زئوس بزرگ و دمیتر. پرسفونه پری زیبایی بود و افسانه او بسیار معروف است. پرسیفونه ایزد دخترانگی و ملکه جهان مردگان بود.

دمیتر: دمیتر ایزدبانوی حاصلخیزی زمین و باروری است. دمیتر فرزند رئا و کرونوس بزرگ بود. دمیتر از زئوس یک دختر به نام پرسفونه داشت و اورا بسیار دوست داشت.

روزی پرسفونه به همراه دوستانش در مرغزاری تفریح میکرد تا اینکه گل نرگس زیبا و خوشبویی دید. پرسفونه نزدیک گل شد و تا خواست گل را بچیند، زمین دهان باز کرد و هادس، پادشاه جهان مردگان، سوار بر ارابه ای که اسب های سیاه آن را میکشیدند پرسفونه را دز.دید و به جهان مردگان برد. این تصویر هادس است.

وقتی هادس پرسفونه را ربود، دمیتر مادر پرسفونه افسرده شد و برای همین تمام گیاهان روی زمین خشک شدند و خشکسالی به وجود آمد. زئوس وقتی دید مردم از قحتی و گرسنگی میمیرند، آرتمیس، ایزدبانوی ماه و شکار را به جهان مردگان فرستاد تا پرسفونه را به خانه برگرداند. تصویر مربوط به آرتمیس است.

اما هادس حیله گر تر از این حرف ها بود پس قبل از رسیدن آرتمیس به پرسفونه اناری خوراند و طبق قانون ایزدان، هر کس در جهان مردگان چیزی خورده باشد، به زندگی در آنجا محکوم خواهد شد. با پا در میانی زئوس، قرار شد پرسفونه به تعداد دانه های اناری که خورده، آن مدت را در جهان زیرین و باقی مدت را پیش دمیتر، مادرش زندگی کند.

پرسفونه شش دانه انار خورده بود. پس قرار شد نصف سال (شش ماه) پیش هادس زندگی کند و ملکه او بشود و شش ماه دیگر را پیش مادرش دمیتر سپری کند. دمیتر در شش ماهی که پرسفونه پیش هادس بود، ناراحتی و دلتنگی به سراغش می آمدند و پس گیاهان کمتر رشد میکردند. و اینگونه در زمستان و پاییز، پرسفونه در جهان زیرین است و به همین علت گیاهان خشک میشوند.

پرسفونه در بهار و تابستان پیش مادرش است و گیاهان در حالت عادی به رشدشان ادامه میدهند. پرسفونه ملکه جهان مردگان و راهنمای ارواح شد. تصویر مربوط به دمیتر است.