
هر کس این انیمه رو ندیده بیاد اینجا توظیح بدم و برید ببینید

پسر ۲۲ سالهای بهنام «سونئو سوزوکاوا» یک روز در راه بازگشت به خانه با ویلچر دختر فلجی که از کنترل خارج شده است تصادف میکند. دختر از روی ویلچر پرت میشود و سونئو او را میگیرد. مادربزرگ دختر برای تشکر سونئو را برای شام به خانه دعوت میکند و این آغاز آشنایی او با «ژوزی» دختر 24سالهای است بهطور مادرزاد فلج است.

«چیزو» مادربزرگ ژوزی متوجه میشود که سونئو دانشجوی رشتهی زیستشناسی دریایی است و برای زندگی در شهر و مخارج تحصیلش با مشکلات مالی دستوپنجه نرم میکند. پس به سونئو پیشنهاد میدهد که در ازای یک حقوق خوب به خدمتکاری ژوزی دربیاید. سونئو پیشنهاد او را قبول میکند، اما ژوزی که به سونئو اعتماد ندارد، او را یک مزاحم خطاب میکند و با او سر ناسازگاری میگذارد. عاقبت سونئو تصمیم میگیرد که این کار را رها کند، اما درست قبل از اینکه استعفا دهد متوجه میشود که ژوزی ناپدید شده است. پس از جستوجوی بسیار، سونئو بالاخره ژوزی را پیدا میکند و متوجه میشود که او میخواهد دریا را ببیند. چیزو همیشه ژوزی را از محیط بیرون دور نگه داشته است و سونئو که ولع گشتوگذار را در ژوزی میبیند تصمیم میگیرد که خدمتکار او باقی بماند و همهجا را نشانش بدهد.

آنها هر روز دور از چشم چیزو به گردش میروند، اما تعامل ژوزی با مردم چندان تعریفی ندارد زیرا اعتماد بهنفس کافی را برای ارتباطگیری ندارد. با این حال، وقتی یک روز در کتابخانه برای بچههای کوچک داستان میخواند متوجه میشود که نقاشیهایش برای آنها جذاب است. پس بهسمت تصویرگری میرود. دیری نمیپاید که خوشحالی ژوزی با مرگ مادربزرگش پایان مییابد. ژوزی که با پول کمی برای زندگی باقی میماند، رویای خود را رها میکند

و یک کارمند اداری میشود. در همین حال، سونئو از دانشگاهی در مکزیک بورسیه دریافت میکند و تا چند ماه دیگر باید این شهر را ترک کند. سونئو با وجود آیندهی درخشانش، همچنان نگران وضعیت ژوزی است. «مای» که همکار سونئو در یک مغازهی غواصی است و به او علاقهمند است، سراغ ژوزی میرود و به او میگوید که سونئو را آزاد بگذارد. ژوزی نیز با سونئو تماس میگیرد تا برای خداحافظی با هم از دریا دیدن کنند. این دیدار که با تلخی همراه است منجر به تصادف سونئو و شکستگی استخوان پایش میشود. دکتر به او میگوید که ممکن است دیگر مانند قبل راه نرود. مدتها میگذرد و وضعیت پای سونئو تعریفی ندارد، از همین روی او بورسیه را از دست میدهد و از نظر روحی حال بسیار وخیمی پیدا میکند.

مای از سونئو میخواهد که رویاهایش را رها کند و با او همراه شود، اما ژوزی یک کتاب مصور طراحی میکند که در آن بهطور غیرمستقیم داستان سونئو را نوشته است و از او میخواهد که رویاهایش را فراموش نکند. سونئو که تحت تأثیر این داستان قرار میگیرد، تلاش میکند تا دوباره راه برود. در روزی که سونئو از بیمارستان مرخص میشود، ژوزی ناپدید میشود و سونئو با نگرانی همهجا را میگردد و شروع به دویدن میکند. او پس از جستوجوی طولانی، ژوزی را در باغوحش روبهروی ببر و جادهای که قبلاً او را میترساند، پیدا میکند. سونئو و ژوزی در این ملاقات به یکدیگر ابراز علاقه میکنند. سونئو برای تحصیل به مکزیک میرود و در طول تعطیلات بهاری، ژوزی دوباره با سونئو در زیر یک درخت گیلاس دیدار میکند.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ممنون گوربا ولی اون تایید شد یه پست دیگه ساختم اون رو تایید کن
راستی گوربا علی
به پستم رو تایید کن یه انیمه معرفی دیگس ممنون گور با ناظر
اوک
ممنان
.تست٫پستت عالی بود (:
امیدوارم در آینده
بتونی بهترین کاربر تستچی بشی ! 🪴
همینجوری ادامه بده و
از خودت بهترین و بساز !🌷
برات موفقیت های بسیاری آرزو میکنم 🌾
با آرزوی موفقیت :گورباعلی 🍁
راستی بک میدم 🤍
ممنون میشم به قرعه کشی۸۰۰۰۰ امتیازیم✨ سر بزنید تازه هر شانس ۵۰۰ امتیازه🌚
تا ظرفیت پر نشده زودتر بجنب! 😉🌟
ممنون باشه حتما
انیمه زیبایی هست چند سال پیش دیدمش
بک میدم🧚♀️🌸
خیلی انیمه ی قشنگیه حتما ببینین ولی واسش گریه میکنین🥲
بک
بچه ها به اکیپم حتما سر بزنید
یه انیمه جدیدددد معرفی می کنی؟
ماشالا نصف انیمه ها رو دیدمم
* البته اونقدر قاطی پاتی دیدم انیمه ها رو یادم رفته چی به چیه😂 فک کن اتک رو با انیمه بل ، بانگو، هاناکو ببینی 😂*
یه مدت بدجور پافشاری میکردم که لیوای توی بانگوعه همه دارن الکی میگن😜
😂
جولیا اگه انیمه بانگورو دیدی برو تو اکیپم
انیمه باحالیه حتما ببینین
کل انیمه رو تعریف کردی که چیزی نموند😂
سینمایی؟